کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یرلغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یرلغ
لغتنامه دهخدا
یرلغ. [ ی َ ل ِ ](مغولی ، اِ) مخفف یرلیغ و به معنی آن . (یادداشت مؤلف ). یرلیغ. (ناظم الاطباء). فرمان و حکم : در یرلغ غم تو ز بس ناله های سخت خون شد دل چریک و رعایا و لشکری . پوربهای جامی .یرلغ بده ای سایه ٔ خوبان جهان تا پیش قدت جنگ کند سروروان . (...
-
جستوجو در متن
-
یرالیغ
لغتنامه دهخدا
یرالیغ. [ ی َ ] (معرب ، اِ) ج ِ یرلیغ و آن کلمه ٔ مغولی است به معنی حکم و فرمان و اجازت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرلیغ و یرلغ شود.
-
یرلیغ
لغتنامه دهخدا
یرلیغ. [ ی َ ] (مغولی ، اِ) فرمان پادشاهی . (غیاث ). اجازه و حکم و فرمان شاه یا امیر. (یادداشت مؤلف ). فرمان پادشاهان که آن را مثال و منشور نیز گویند و یرلغ مخفف آن است . (آنندراج ). یرلغ. برات و سند و فرمان پادشاهی بخصوص فرمان خان تاتارستان . (ناظم...
-
پایزه
لغتنامه دهخدا
پایزه . [ زَ / زِ ] (اِ) حکمی باشد که ملوک به کسی دهند تا مردم اطاعت آن کس کنند. (برهان ). پایژه . و رشیدی در ذیل لغت پایژه گوید: «و بزبان مغول سکه ای که مغول بحکام میدادند و آن سکه ای بود که برای امرای کلان بصورت شیر و برای وسط صورت دیگر و برای فروت...
-
پوربهای جامی
لغتنامه دهخدا
پوربهای جامی . [ ب َی ِ ] (اِخ ) از شعرای معروف خراسان ، مردی مستعد و فاضل بود. آباء و اجداد او قضات ولایت جام بوده اند و اومردی خوش طبع بود، بدین پایه سر فرو نیاورد، و همواره با مستعدان نشستی و بیشتر اوقات ، در هرات روزگار گذرانیدی . وی شاگرد مولانا...