کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یدک کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یدک کشیدن
لغتنامه دهخدا
یدک کشیدن . [ ی َ دَک ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یدک کشی . افسار اسب جنیبت را در دست گرفتن و با خود حرکت دادن .- امثال : اگر دو بز داشته باشد یکی را یدک می کشد ؛ متظاهر و خودنما و خودفروش است که ثروت خود را به مردم می نماید.|| علاوه بر وظیفه ٔ خود،...
-
واژههای مشابه
-
یدک کش
لغتنامه دهخدا
یدک کش . [ ی َ دَ ک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) بهمراه برنده اسب یا وسیله ٔ نقلیه ٔ دیگررا. آن که یدک کشد. قودکش . جنیبت کش . ماشین یدک کش . کشتی یدک کش ؛ کشتی کوچک که در رودخانه ها و یا قسمتهایی از دریا که آبی تنک و خاکی گیرنده دارد کشتی های بزرگ را هد...
-
جستوجو در متن
-
فسیبیدن
لغتنامه دهخدا
فسیبیدن . [ ف َ دَ] (مص ) یدک کشیدن اسب . فسیبانیدن . (ناظم الاطباء).
-
فسیبانیدن
لغتنامه دهخدا
فسیبانیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) یدک کشیدن اسب . (ناظم الاطباء). رجوع به فسیبیدن شود.
-
فشیدن
لغتنامه دهخدا
فشیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) راندن اسپ و دوانیدن آن بتندی تمام . (آنندراج ). تاختن ودویدن . || الحاح کردن و تقاضا نمودن . || یدک کشیدن . اسپ با لگام . (ناظم الاطباء).
-
کشیدن
لغتنامه دهخدا
کشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای دیگر. نقل کردن . منتقل ساختن : که گستهم و بندوی را کرده بندبزندان کشیدند ناسودمند. فردوسی ...
-
آستین
لغتنامه دهخدا
آستین . (اِ)قسمتی از جامه که دست را پوشد از بن دوش تا بند دست . کُم ّ. (السامی فی الاسامی ). آستن . آستی : که آن شاه و لشکر بدین سو گذشت که از باد کژآستین تر نگشت . فردوسی .شد از کار ایشان دلش پر ز بیم بپوشید رخ به آستین گلیم . فردوسی .جهان سربه سر گ...