کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یخیدن
لغتنامه دهخدا
یخیدن . [ ی َ دَ ] (مص جعلی ) مصدر منحوت از یخ . در تداول عامه به مزاح ، بسیار سرد شدن . سخت سرما یافتن . یخ زدن . یخ کردن : توی سرما یخیدم . دستم یخید. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخ کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
یخندگی
لغتنامه دهخدا
یخندگی . [ ی َ خ َ دَ /دِ ] (حامص ) (اصطلاح عامیانه ) در تداول عامه ، حالت یخنده . یخیدن و چاییدن . سخت سرد شدن کسی را. یخ کردن .(یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخیدن و یخ کردن شود.
-
یخیده
لغتنامه دهخدا
یخیده . [ ی َ دَ / دِ ] (ن مف ) یخ کرده . سردشده . یخ زده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخیدن شود.
-
بیخیدن
لغتنامه دهخدا
بیخیدن . [ ب ِ ی َ خی دَ ] (مص ) یخ کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به یخیدن و یخ کردن شود.
-
یخنده
لغتنامه دهخدا
یخنده . [ ی َ خ َ دَ / دِ ] (نف ) (اصطلاح عامیانه ) در تداول عامه ، چاینده و یخ کننده .(یادداشت مؤلف ). و رجوع به یخیدن و یخ کردن شود.