کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یخنی جوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یخنی جوش
لغتنامه دهخدا
یخنی جوش . [ ی َ ] (نف مرکب ) جوشیده چون یخنی : گله ٔ گوسفند سم تا گوش گشته در آفتاب یخنی جوش . نظامی .و رجوع به یخنی شود.
-
واژههای مشابه
-
یخنی پلاو
لغتنامه دهخدا
یخنی پلاو. [ ی َ پ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از پلاو که با آب گوشت ترتیب دهند. (ناظم الاطباء).
-
یخنی نهادن
لغتنامه دهخدا
یخنی نهادن . [ ی َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ذخر. ادخار. ترافد. (منتهی الارب ). ذخیره نهادن . (ناظم الاطباء). اقتناء.ذخیره کردن . پس انداز کردن ، چنانکه قورمه را در شکنبه ٔ گوسفند. (یادداشت مؤلف ). ذخر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ): ...
-
یخنی پز
لغتنامه دهخدا
یخنی پز. [ ی َ پ َ ](نف مرکب ) یخنی پزنده . که طعام یخنی پزد. که پختن یخنی پیشه دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخنی شود.
-
یخنی پیچ
لغتنامه دهخدا
یخنی پیچ .[ ی َ ] (نف مرکب ) یخنی فروش . (آنندراج ) : داغهای سینه ام از خلق کی ماند نهان تا ز یخنی پیچ او خود را نسازم سینه پوش . سیفی (از آنندراج ).رجوع به یخنی فروش شود.
-
یخنی فروش
لغتنامه دهخدا
یخنی فروش . [ ی َ ف ُ ](نف مرکب ) آنکه گوشت یخنی می فروشد. (ناظم الاطباء).
-
یخنی کش
لغتنامه دهخدا
یخنی کش . [ ی َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) نوکر یا خدمتکار. (ناظم الاطباء). کنایه است از خادم و پرستار. (آنندراج ) : سفره برداشتن از شیخ نه آسان باشدبهتر آن است که یخنی کش رندان باشد.میرنجات (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
وشیق
لغتنامه دهخدا
وشیق . [ وَ ] (ع اِ) وشیقة. گوشت به درازا بریده ٔ خشک کرده یا گوشت یک جوش قدیدکرده جهت توشه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت یخنی که به سفر برند. (مهذب الاسماء). ج ، وشائق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
ترک جوش
لغتنامه دهخدا
ترک جوش . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) گوشت نیم پخته . (برهان ) (ناظم الاطباء). لحم نیم خام چه ترکان نیم خام گذارند و می گویندگوشت مهرا قوت نمی باشد. (فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). کنایه از یخنی نیم خام است . چه ترکان گوشت را نیم خام خورند و نمی گذارند که مهرا ...