کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . () در عبارت زیر ازتاریخ قم (ص 111) آمده است و معنی آن روشن نیست و شاید «یا» باشد: ریع و زرع همدان از آفتی خالی نیست گاهی در کشت گاهی در زرع گاهی در درخت گاهی در میوه وبه زبان عجم ذکر کرده بودند که کشت همدان یام به کشت یام به ورز است یام به درو ...
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) ابن احبی ، قبیله ای است به یمن از همدان . نسبت بدان یامی ّ است و گاه در اول آن همزه ٔمکسوره افزایند و گویند اِیامی ّ. (از تاج العروس ).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) ابن اصفی بن رفع مالک از بنی حاشد ازهمدان ، از قحطانیه . جدی جاهلی است . (از اعلام زرکلی ). بطنی از همدان . (عیون الاخبار ج 2 ص 179 حاشیه ٔ 2).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) ابن عنس بن مالک بن ادد، از قحطان ، جدی جاهلی است . عماربن یاسر از نسل اوست . (از اعلام زرکلی ).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) ایستگاه میان سگبان و کندلج خط تبریز به جلفا در پنجاه و چهار کیلومتری تبریز.
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان مرند و 925 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران واقع در 15000 گزی شمال خاوری ورامین با 153 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 24000 گزی باختر جکنه ٔ بالا. دارای 813 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) دهی است از دهستان قاروچ بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در 30000 گزی شمال باختری قوچان . دارای 1068 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (اِخ ) نام پسر نوح که در طوفان غرق شد و او را کنعان نیز گفته اند. صاحب مجمل التواریخ والقصص گوید : پس طوفان برآمدن گرفت از بالا و زیر، پسر نوح کنعان و دیگر روایتی نام او یام ... (ص 185). خواندمیر آرد: به صحت پیوسته که نوح علیه السلام را پسری بو...
-
یام
لغتنامه دهخدا
یام . (مغولی ، اِ) به مغولی اسپ چاپار را گویند. (از فرهنگ وصاف ). اسبی را گویند که در هر منزلی بگذارند تا قاصدی که به سرعت رود بر آن سوار شود تا منزل دیگر. (برهان ). اسبی که در راههای دور در هر منزلی گذارند تا رونده سوار شود و خبر به منزل برساند و به...
-
واژههای مشابه
-
یام بردار
لغتنامه دهخدا
یام بردار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) مالیاتی که برای یامها در دوره ٔ امراء آق قویونلو می گرفتند. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به یام شود.
-
اسپ یام
لغتنامه دهخدا
اسپ یام . [ اَ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسپی که برای داک چوکی در منازل گذارند. علامی فهامی نوشته : میرزا کوکه را از گجرات به اسپ یام طلب فرمودند. (آنندراج ). اسپ نوبتی . رجوع به یام شود.
-
چشمه یام
لغتنامه دهخدا
چشمه یام . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه واقع است و270 تن سکنه دارد. محصول این آبادی غله ، کشمش ، بادام و گردو است . شغل اهالی زراعت و بافتن قالی و گلیم و راهش ...