کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یافت
لغتنامه دهخدا
یافت . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش هوراند شهرستان اهر است که از 39 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 4872 تن و مرکز آن ده گنجوبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). حمداﷲ مستوفی . (در ذکر آذربایجان ) آرد: یافت ولایتی است و قرب بیست...
-
یافت
لغتنامه دهخدا
یافت . (مص مرخم ) یافتن . (از ناظم الاطباء). پیداشدگی . حصول و انکشاف . (ناظم الاطباء). پیدا کردن . تحصیل کردن . به دست آوردن . دریافت . درک : سبب یافتن طلب بود و سبب طلبیدن یافت . (کشف المحجوب ).همه خربندگان خر شده گم یافت خر خواهند و من گم خر. سوزن...
-
واژههای مشابه
-
کوی یافت
لغتنامه دهخدا
کوی یافت . (ن مف مرکب ) طفلی را گویند که بر سر راه انداخته باشند. (برهان ). بچه ای که از سر راه بردارند. لقیط. (ناظم الاطباء). یافته ٔ کوی . کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و تربیت کند. بچه ٔ سرراهی .(فرهنگ فارسی معین ). بچه ٔ...
-
یافت آباد
لغتنامه دهخدا
یافت آباد. (اِخ ) دهی است از شهرستان ری نزدیک تهران به میانه ٔ مغرب و جنوب غربی آن با 1905 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دست یافت
لغتنامه دهخدا
دست یافت . [ دَ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) فتح و ظفر و غلبه . (ناظم الاطباء). || فرصت . (ناظم الاطباء). و رجوع به دست یافتن شود. || (ن مف مرکب ) دست یافته . مقهور. مغلوب : این صورت سمج و جسم خبیث کهتر که دست یافت عناصر نیم کار گردون است از کثرت آف...
-
کوچه یافت-ن
لغتنامه دهخدا
کوچه یافت-ن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) راه یافتن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اسماعیل آباد یافت آباد
لغتنامه دهخدا
اسماعیل آباد یافت آباد. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 10000 گزی شمال باختر شهرری و 2000 گزی راه رباط کریم . جلگه ، معتدل . سکنه 156 تن . شیعه . زبان فارسی . آب آن از قنات و رودخانه ٔ کرج . محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرق...
-
جستوجو در متن
-
فرمان یافتن
لغتنامه دهخدا
فرمان یافتن . [ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) مردن . (یادداشت به خطمؤلف ) : تا سلیمان فرمان یافت هیچ خلق به گور وی نرسید مگر دو تن ، نام یکی عفان و آن دیگری بلوقیا بود. (تاریخ بلعمی ). پنج سال و نه ماه خلیفه بود و به سامره فرمان یافت . (تاریخ بلعمی ). [ نمرو...
-
کویافت
لغتنامه دهخدا
کویافت . (ن مف مرکب ) کوی یافت . (ناظم الاطباء). رجوع به کوی یافت شود.
-
کسی
لغتنامه دهخدا
کسی . [ ک َ ] (حامص ) شخصیت . فردیت . آدمیت . (ناظم الاطباء). کس بودن . شخصیتی داشتن . در شمار مردم مهم بودن : هرکه او نام کسی یافت از آن درگه یافت ای برادر کس او باش و میندیش ز کس .سنائی .
-
کوی وانهاده
لغتنامه دهخدا
کوی وانهاده . [ ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) لقیط. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوی یافت . و رجوع به کوی یافت شود.
-
بیشی یافتن
لغتنامه دهخدا
بیشی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) برتری یافتن : گل که با گل نشست و خویشی یافت بر سر آمد که قدر و بیشی یافت .اوحدی .
-
خضروش
لغتنامه دهخدا
خضروش . [ خ ِض ْرْ وَ ] (ص مرکب ) شبیه خضر. کنایه از پیری : سبزه ٔ خضروش جوانی یافت چشمه ٔ آب زندگانی یافت .نظامی .