کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یارند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یارند
لغتنامه دهخدا
یارند. [ رَ ] (اِ) نفرین . (شعوری ج 2 ورق 443). و بیانکی می گوید فارسی است به معنی دشنام و دشنام دادن .
-
یارند
لغتنامه دهخدا
یارند. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش نطنز شهرستان کاشان .با 460 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
ای کاش
لغتنامه دهخدا
ای کاش . [ اَ / اِ ] (صوت مرکب ) کاشکی . کاش : مردم آن است که چون مرد ورا بیندگوید ای کاش کم این صاحب غارستی . ناصرخسرو.ای کاش که بخت سازگاری کردی با جور زمانه یار یاری کردی . حافظ.خلقی ز پی من و تو در گفتارندچون نام من و تو در زبانها آرندگویند فلانی...
-
حیدر کاشی
لغتنامه دهخدا
حیدر کاشی . [ح َ دَ رِ ] (اِخ ) میر حیدر کاشی . از شاعرانی است که از حیث استعداد پایه ٔ بلندی دارد و در فن معما و تاریخ ممتاز است . گویند به اسم خان احمد پادشاه قصیده ای گفته که از هر مصراع آن یک معما و یک تاریخ استخراج کرده است . این چند معما از اوس...
-
کاشی
لغتنامه دهخدا
کاشی . (اِخ ) (میرحیدر...) گرچه قدری کوتاه و ضعیف اندام است ولی از حیث استعداد پایه ٔ بلندی دارد. در فن معما و تاریخ ممتاز است گویند به اسم خان احمد پادشاه قصیده ای گفته که از هر مصراع آن یک معما و یک تاریخ استخراج کرده است اگر حقیقت داشته باشد خیلی ...
-
پوشیده داشتن
لغتنامه دهخدا
پوشیده داشتن . [ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) ملبس کردن . مقابل برهنه داشتن . || نهفتن . پنهان داشتن . پنهان کردن . نهان کردن . مخفی داشتن . رمس . اِخفاء : بیاسای اکنون تو پوشیده داربدان تا نداند کس از روزگار. فردوسی .از آن کودکان نیز بسیارگفت همیداشت پو...
-
نفرت
لغتنامه دهخدا
نفرت . [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) رمیدگی . نوعی رمیدگی از چیزی . (غیاث اللغات ). بیزاری . اشمئزاز. رمیدگی . ناخواهانی . (یادداشت مؤلف ). فرار. گریز. هزیمت . هول . ترس . هراس . کراهت . ویسه . یارند. تنفر. عدم میل . (ناظم الاطباء) : اگر تا این حد نواختی بوا...
-
کاش
لغتنامه دهخدا
کاش . (ق ) بمعنی کاشکی بود. (صحاح الفرس ). بمعنی کاشکی است که کلمه ای باشد از اسمای ترجی و تمنی که خواهش و آرزو و حسرت است و در محل طلب چیزی به طریق آرزو گویند و بمعنی افسوس و تأسف هم آمده . (برهان ). لعل و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک . (منته...
-
چامه
لغتنامه دهخدا
چامه . [ م َ / م ِ ](اِ) شعر بود. (فرهنگ اسدی ). بمعنی شعر باشد عموماً. (برهان ). مطلق شعر را گفته اند. چکامه نیز آمده . (انجمن آرا) (آنندراج ). هر کلام موزون و شعر عموماً. (ناظم الاطباء). شعر در مقابل نثر که «چانه » باشد. منظومه . نشید. سخن منظوم و ...
-
نفرین
لغتنامه دهخدا
نفرین .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) دعای بد. (لغت فرس اسدی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). لعنت . بسور. پسور. سنه . غورا. یارند. پشول . پشور. دشنام . (از ناظم الاطباء). از: نَ (نفی ، سلب ) + فرین (آفرین )؛ ضد آفرین . مقابل آفرین درتمام ...
-
هشیار
لغتنامه دهخدا
هشیار. [ هَُ ش ْ ] (ص مرکب ) (از: هش ، هوش +یار، پسوند دارندگی = هوشیار. هشیوار) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). خداوند هوش ، و عاقل و هوشمند و زیرک وخردمند و آگاه . (ناظم الاطباء). هوشیار : به هر سو دو موبد بُدی کاردان رَدی پاک و هشیار و بسیاردان . فردو...
-
هش
لغتنامه دهخدا
هش . [ هَُ ] (اِ) مخفف هوش . زیرکی و ذهن و عقل و شعور. (برهان ) : هر پنج زن دستها ببریدند و آگاهی نداشتند که هش ازایشان بشده بود از نیکورویی یوسف . (تاریخ بلعمی ).هر آنکس که دارد هش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین . فردوسی .کجا آن هش و دانش و ر...
-
تنومند
لغتنامه دهخدا
تنومند. [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) توانا و تندرست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تندرست . (صحاح الفرس ). توانا. (شرفنامه ٔ منیری ). از: تن + اومند (پسوند اتصاف و مالکیت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : به تعلیم دانش تنومند بادبه دانش پژوهی برومند باد. ...
-
یارستن
لغتنامه دهخدا
یارستن . [ رِ / رَ ت َ ] (مص ) توانستن . (برهان ) (سروری ) (رشیدی ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). طاقت داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). توانا بودن در کاری . (ازآنندراج ). یارا داشتن . دلیری کردن . جرأت کردن . جسارت کردن . یارایی داشتن . یارگی . توان...