کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یاختۀ جنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یاخته
لغتنامه دهخدا
یاخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) آخته . به معنی بیرون کشیده باشد اعم از آنکه شمشیر و تیغ را از غلاف بیرون کشیده باشند یا چیزی دیگر را از جای خود. (برهان ) برکشیده .(جهانگیری ). بیرون کشیده . (ناظم الاطباء). || پرورده و آموخته . (ناظم الاطباء). || (اِ) ح...
-
جستوجو در متن
-
مندلیسم
لغتنامه دهخدا
مندلیسم . [ م ِ دِ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ نظریه های مندل و طرفداران اوست . مطابق این نظریه ها، عوامل وراثت یا «ژن ها» در یاخته های مخصوص جنسی قرار دارند و به این ترتیب هر جاندار از هر دو نمونه ٔ یاخته های جنسی نر و یاخته های جنسی ماده عوامل ارثی ر...
-
منی زایی
لغتنامه دهخدا
منی زایی . [ م َ ] (حامص مرکب ) تشکیل یاخته ٔ جنسی نر در بیضه است . این عمل در طی چندین مرحله صورت میگیرد. رجوع به فرهنگ اصطلاحات علمی شود.
-
منی دانه
لغتنامه دهخدا
منی دانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) یاخته ٔ جنسی نریا گامت نر که معمولاً پرتحرک است . هسته ٔ این یاخته بزرگ است و حرکت آن به وسیله ٔ تاژک دمی انجام میشود. (فرهنگ اصطلاحات علمی ).
-
واحد فیزیولوژیکی
لغتنامه دهخدا
واحد فیزیولوژیکی . [ ح ِ دِ زی ُ ل ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نامی است که هربرت اسپنسر حکیم انگلیسی بر ذرات کوچکی که در یاخته (سلول ) تخم موجودات زنده وجود دارد نهاده این ذرات در ضمن رشد تخم و تشکیل جنین بین یاخته های مختلف بدن طوری تقسیم میشوند تا ب...
-
تخمک
لغتنامه دهخدا
تخمک . [ ت ُ م َ ] (اِ مصغر) مصغر تخم . رجوع به تخمه شود. || (اصطلاح گیاه شناسی ) در گیاه شناسی ، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد.آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...