کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیوه دوز و تخته کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گل گیوه
لغتنامه دهخدا
گل گیوه . [ گ ِ ل ِ وَ / وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است سفید که گیوه ٔ مستعمل را پس از شستن باآن سفید کند. گلی است سپیدرنگ که چمچم ، یعنی گیوه را چون شوخگن شود بدان سپید کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
گیوه بافتن
لغتنامه دهخدا
گیوه بافتن . [ گی وَ / وِ ت َ ] (مص مرکب ) از ریسمان پنبه ای پاافزاری که نامش گیوه است ترتیب دادن . رجوع به گیوه شود.
-
گیوه چرمی
لغتنامه دهخدا
گیوه چرمی . [ گی وَ چ َ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی (از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
-
گیوه باف
لغتنامه دهخدا
گیوه باف . [گی وَ / وِ ] (نف مرکب ) آنکه گیوه بافد. آنکه رویه های پاافزاری که نامش گیوه است بافد. بافنده ٔ گیوه .
-
گیوه بافی
لغتنامه دهخدا
گیوه بافی .[ گی وَ / وِ ] (حامص مرکب ) عمل گیوه باف . || (اِ مرکب ) محل بافتن گیوه . کارگاه بافتن گیوه .
-
گیوه رود
لغتنامه دهخدا
گیوه رود. [ گی وَ ] (اِخ ) جزء محالات بانه است در 44فرسنگی شمال غربی سنندج . (جغرافی غرب ایران ص 72).
-
جستوجو در متن
-
پیش تخته
لغتنامه دهخدا
پیش تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) تخته ای که جلو دکان دکانداران است و بر آن ترازو و غیره باشد. پیشخوان . طبله . جلوخوان . || صندوق پول کسبه و دکانداران . || جزوه کش و رحل . (ناظم الاطباء). || صندوق مانندی مکعب مستطیل شکل با دیواره ٔ بسیار کوتاه...
-
خاک کش
لغتنامه دهخدا
خاک کش . [ ک َ / ک ِ ](نف مرکب ، اِ مرکب ) تخته ای است که دهقانان زمین شیار کرده را بدان هموار کنند و خاکش مخفف آن است . (آنندراج ). مالِه (در تداول مردم شمیران ). || کسی که خاک کشی می کند مقابل آجرکش یا گِل کش (از اصطلاح بنایان ). || ارابه ای که خاک...
-
ملمول
لغتنامه دهخدا
ملمول . [ م ُ ] (ع اِ) سرمه چوب . ج ، ملامیل . (مهذب الاسماء). سرمه کش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میل سرمه کش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نره ٔ روباه و شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || قلم آهنی ک...
-
خاکش
لغتنامه دهخدا
خاکش . [ ک َ ] (اِ مرکب ) مخفف خاک کش است و آن تخته ای است که دهقانان زمین شیار کرده را بدان هموار کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 367). ماله که زمین را بعد از تخم افشاندن به آن هموار کنند. رجوع به خاک کش شود.
-
جدول کش
لغتنامه دهخدا
جدول کش . [ ج َدْ وَ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه بر صفحات کتاب و امثال آن خطوط کشد. (آنندراج ) : ز جدول کشم باغ دل خرم است از آن جوی دایم بچشمم نم است . طاهر وحید (از آنندراج ).در ابیات فوق بظاهر جدول کش به معنی آن کسی است که نهرکشی میکند. و معنی فوق...
-
تخته
لغتنامه دهخدا
تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پارچه ٔ چوب . (آنندراج ). قطعه ٔ چوب پهن و صاف و مسطح که چندان ستبر نباشد. (ناظم الاطباء). تختج معرب آن . (از منتهی الارب ). چوب به پهنابریده ٔ مسطح وعریض ، ساختن کشتی ، صندوق ، کرسی ، تخت ، در، تابوت ، پوشش سقف گور، جعب...
-
طپان
لغتنامه دهخدا
طپان . [طَ ] (نف ، ق ) بیقرار. بی آرام . مضطرب . طپنده . در حال طپیدن . ضجر. هلوع . (منتهی الارب ). تپان : طپان ماده بفتاد و نر برپریدبیامد همانجا که بد آرمید.اسدی (گرشاسبنامه ).شب دیده بر سپهر و بر انجم گماشتم تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام دیدم هم...
-
پیشه وران
لغتنامه دهخدا
پیشه وران . [ ش َ / ش ِ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ پیشه ور. صاحبان حرف . اهل حرفت . محترفه . این کلمه در تداول امروز بحای کسبه و اصناف پذیرفته شده و مستعمل است (از لغات مصوب فرهنگستان ). امّا اصناف و کسبه که در عداد پیشه وران محسوبند بر حسب اصطلاح ...