کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گین
لغتنامه دهخدا
گین . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 230هزارگزی جنوب کهنوج و 30هزارگزی باختر راه مالرو انگهران به جاسک . محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 40 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گین
لغتنامه دهخدا
گین . (پسوند) مزید مؤخری است مفید معنی اتصاف به چیزی و دارندگی و فقط در ترکیب به کار رود همچون : شرمگین ، یعنی دارای شرم و پر از شرم و شرم زده و خشمگین به معنی پر از خشم که شرم آگین و خشم آگین نیز گویند. (ازحاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (از آنندراج ) ...
-
واژههای مشابه
-
کوه گین
لغتنامه دهخدا
کوه گین . (ص مرکب ) به معنی خداوند و صاحب و بزرگ باشد. (برهان ) (آنندراج ). خداوند و صاحب و بزرگ مردم . (ناظم الاطباء). لغتاً به معنی با وقار و ثبات همچون کوه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
یخ گین
لغتنامه دهخدا
یخ گین . [ ی َ ] (ص مرکب ) یخ آگین . یخناک . یخ گرفته . یخ بسته . با یخ بسیار. آب حوض و رودخانه و استخر و جز آن که یخ بسته است : جهان را همه ساز چونین بودهمه آبدانهای یخ گین بود.نظامی .
-
آفتاب گین
لغتنامه دهخدا
آفتاب گین . (ص مرکب ) آفتاب گن . آفتاب ناک : شمس یومنا؛ آفتاب گین شد روز ما. (زمخشری ).- روزی آفتاب گین ؛ بی ابر. صحو.
-
گین ین
لغتنامه دهخدا
گین ین . [ گین ْ ی ُ ] (اِخ ) جوونی پیترو. ویولن زن و آهنگ ساز ایتالیایی که به سال 1702 در تورن به دنیا آمده و در سال 1774 درگذشت . گین ین با موسیقی فرانسه در دوران سلطنت لویی پانزدهم وابستگی پیدا کرد و استعداد فراوانی در ساختن سوناتها و کنسرتها نشان...
-
انده گین
لغتنامه دهخدا
انده گین . [ اَ دُه ْ ] (ص مرکب ) اندوهگین . غمگین . غمناک : نشسته بودم دوش از فراقش اندهگین بطبع گوهر سنج و بدیده گوهربار.مسعودسعد.
-
چاه گین
لغتنامه دهخدا
چاه گین . (اِخ ) دهی است از دهستان حصن بخش زرندشهرستان کرمان که در 30 هزارگزی جنوب باختری زرند و7 هزارگزی باختر راه مالرو زرند به بافق واقع شده . جلگه و معتدل است و 353 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، حبوبات ، پسته و پنبه ، شغل اهالی زراعت ...
-
جستوجو در متن
-
آفتاب گن
لغتنامه دهخدا
آفتاب گن . [ گ ِ ] (ص مرکب ) آفتاب گین .
-
همگین
لغتنامه دهخدا
همگین . [ هََ ] (ص مرکب ) هم گین . همگن . مانند هم . || دوست . قرین . نزدیک . رجوع به همگن و همگنان شود.
-
آفتاب گینی
لغتنامه دهخدا
آفتاب گینی . (حامص مرکب ) آفتاب گنی . چگونگی و صفت آفتاب گین .
-
آگن
لغتنامه دهخدا
آگن . [ گ ِ] (پسوند) در کلمات مُرکبه ، مرادف آگین . گن . گین .
-
سیمی
لغتنامه دهخدا
سیمی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق بسیم . (ناظم الاطباء). ساخته از سیم . || نقره گین . سیمین . (ناظم الاطباء).