کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیلاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیلاس
لغتنامه دهخدا
گیلاس . (اِ) میوه ای است کوچک به قدر فندق که شیرین و از جنس آلوبالو است اما کم رنگ تر از آن و اول میوه ای است که در ایران بعد از توت در بهار به دست می آید. (از فرهنگ نظام ). این میوه گوشت دار و هسته ای و دارای ریشه های سطحی است و در خاکهای بارخیز رست...
-
گیلاس
لغتنامه دهخدا
گیلاس . (اِخ ) (چشمه ...) یا گُلسب در فاصله ٔ 9 فرسخی شهر مشهد. در محلی دردامنه ٔ کوه واقع شده است . منبع این چشمه یکی از ییلاقات مشهد است که آب آن در حوالی شهر با آب سد گلستان ملحق می شود و از خیابان صحن مقدس میگذرد. احداث این چشمه توسط شاه عباس بود...
-
گیلاس
لغتنامه دهخدا
گیلاس . (اِخ ) دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل . واقع در 5هزارگزی شمال خاوری رینه . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 60 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
گیلاس
لغتنامه دهخدا
گیلاس . (اِخ ) یکی از دیه های لاریجان است . (از سفرنامه ٔ رابینو بخش فارسی ص 154).
-
گیلاس
لغتنامه دهخدا
گیلاس . (از انگلیسی ، اِ) لیوان آبخوری . ظرفی بلورین به اشکال مختلف که آشامیدن را به کارست .
-
واژههای مشابه
-
مرغ گیلاس
لغتنامه دهخدا
مرغ گیلاس . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان از دسته ٔ دندانی نوکان که دارای منقار نسبةً طویل و قدش به اندازه ٔ یک سار است . این پرنده بر روی درختان بلند برای خود لانه می سازد و به صورت زوج میزید و چون به گیلاس و ...
-
چشمه گیلاس
لغتنامه دهخدا
چشمه گیلاس . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است در نه فرسنگی شهر مشهد مقدس و پنج فرسخی چمن قهقهه که در فضای دامنه ٔ کوه واقع شده و تقریباً ده سنگ آب غلیظ ناگوار از آن جاری است و موقوفه ٔ حضرت رضا علیه السلام میباشد. آب چشمه گیل...
-
جستوجو در متن
-
کشمیری
لغتنامه دهخدا
کشمیری . [ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کشمیر. (ناظم الاطباء). هرچیز مربوط و منسوب یا ساخت کشمیر. || از مردم کشمیر. ج ، کشامرة. (ناظم الاطباء). || قسمی گیلاس که درایران به غلط گیلاس فرنگی گویند. (یادداشت مؤلف ).
-
شرابخوری
لغتنامه دهخدا
شرابخوری . [ ش َ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خوردن شراب . شرابخواری . || (اِ مرکب ) ظرف خاص برای خوردن شراب . آوندی که در آن شراب خورند. شرابدان .- گیلاس شرابخوری ؛ گیلاس وجز آن آشامیدن شراب را. (یادداشت مؤلف ).
-
لوده
لغتنامه دهخدا
لوده . [ دَ / دِ ] (اِ) تریدی از خرده ٔ نان خشک و سبوس که گاو را دهند. تریدی از نان و سبوس نواله ٔ گاو را. || میوه داری است میوه ٔ آن به رنگ و طعم گیلاس واز میوه ٔ گیلاس خردتر است . آن را شربتی نیز گویند.
-
چشمه گلسب
لغتنامه دهخدا
چشمه گلسب . [ چ َ م َ گ ُ ل َ ] (اِخ ) چشمه ای است در خراسان از توابع طوس . (برهان ) (آنندراج ). چشمه ای در خراسان در حوالی طوس . (ناظم الاطباء). وچشمه گیلاس نیز خوانند. رجوع به چشمه گیلاس شود.
-
غندة
لغتنامه دهخدا
غندة. [ غ ِ دَ ] (ع اِ) گیلاسی که دم کوتاه دارد . نوعی گیلاس . (دزی ج 2 ص 229).
-
آلبالو
لغتنامه دهخدا
آلبالو. (اِ) آلبالی . آلوبالو. قسمی گیلاس که میوه ٔ آن سرخ و ترش است . قراصیا . جراسیا. قاراسیا. آلوی ابوعلی . نمتک .