کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیج کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیج کردن
لغتنامه دهخدا
گیج کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حیران و مبهوت کردن . || در اثر خوردن و یا آشامیدن و یا بوییدن چیزی مدهوش و بی هوش گشتن : عطر این گلها مرا گیج کرده .
-
واژههای مشابه
-
گیج گیج خوردن
لغتنامه دهخدا
گیج گیج خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تلوتلو خوردن . نامنظم راه رفتن . || کار را نادرست و نامرتب انجام دادن .
-
گیج رفتن
لغتنامه دهخدا
گیج رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) سر کسی گیج رفتن ؛ دوار سریافتن و آن بیماری است که آن را دوار سر گویند. (ازناظم الاطباء): سرم گیج می رود. چرا سرت گیج میرود.
-
گیج و گنگ شدن
لغتنامه دهخدا
گیج و گنگ شدن . [ ج ُ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و بیزبان شدن . سرگشته و خاموش گشتن .
-
گیج و گنگ گشتن
لغتنامه دهخدا
گیج و گنگ گشتن . [ ج ُ گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) سرگشته و حیران گشتن . سرگشته و خاموش شدن .
-
گیج و گنگ
لغتنامه دهخدا
گیج و گنگ . [ ج ُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) حیران و بی زبان . سرگشته و خاموش .
-
گیج و ویج
لغتنامه دهخدا
گیج و ویج . [ ج ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) دنگ و منگ . پریشان خاطر : دلم از دست خوبان گیج و ویجه مژه برهم زنم خونابه ریجه .باباطاهر.
-
جستوجو در متن
-
هاج و واج کردن
لغتنامه دهخدا
هاج و واج کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرگردان کردن . متحیر کردن . || بازداشتن . || گیج کردن . || درمانده کردن .
-
خنگ کردن
لغتنامه دهخدا
خنگ کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خر کردن . گیج کردن . بلید کردن . موجب کندذهنی شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کالیو کردن
لغتنامه دهخدا
کالیو کردن . [ وْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرگشته و گیج کردن : و بخاری از وی سر دماغ شود که مردم را کالیو کند تا اندیشه بشولیده شود. (کیمیای سعادت ).
-
پکر
لغتنامه دهخدا
پکر. [ پ َ ک َ ] (ص ) گیج و متحیر شده از حوادثی بد که پیش آمده است . که فکر نتواند کرد از پیری یا کثرت مصائب . گیج از هجوم مصائب و یا پیری بسیار و مانند آن . خرف . || خرف از پیری .- پکر شدن ؛ حالت گیجی و بی فهمی پیدا کردن .- پکر کردن ؛ ایجاد حالت گ...
-
کلیاوه کردن
لغتنامه دهخدا
کلیاوه کردن . [ ک َل ْ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلافه کردن . سر گشته کردن . گیج ساختن . (فرهنگ فارسی معین ) : ای طوطی عیسی نفس ، وی بلبل شیرین نواهین زهره را کلیاوه کن زین نغمه های جانفزا. مولوی (از فرهنگ فارسی معین ).و رجوع به کلیاوه و کالیوه شود...
-
هاج و واج ماندن
لغتنامه دهخدا
هاج و واج ماندن . [ ج ُ دَ ] (مص مرکب ) متحیر ماندن . سرگشته ماندن . سرگردان ماندن . || دست و پا گم کردن . || گیج ماندن .