کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیج و گنگ شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیج و گنگ شدن
لغتنامه دهخدا
گیج و گنگ شدن . [ ج ُ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و بیزبان شدن . سرگشته و خاموش گشتن .
-
واژههای مشابه
-
گیج خوردن
لغتنامه دهخدا
گیج خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) گیج خوردن سر. دوار پیدا کردن سر: سرم گیج خورد. سرم گیج میخورد.
-
جستوجو در متن
-
بهار گنگ
لغتنامه دهخدا
بهار گنگ . [ ب َ رِ گ َ ] (اِخ ) بهار چین . بهشت گنگ : تا چون بهار گنگ شد از بوی او جهان دو چشم خسروانی چون رود گنگ شد. ابوطاهر خسروانی .از آنکه جایگه حج هندوان بودی بهار گنگ بکند و بهار تانیسر. عنصری (دیوان چ قریب ص 113).ما را بهشت تست بکار و بکار ن...
-
گنگ
لغتنامه دهخدا
گنگ . [ گ ُ ] (ص ) لال . و به عربی ابکم خوانند یعنی شخصی که به ایما و اشاره حرف زند نه به زبان . (برهان ) (آنندراج ). اَخْرَس . (زمخشری ) (مهذب الاسماء). اَبْهَم . اعجم . عَجماء. مُستَعجِم . (منتهی الارب ). ابکم . (ترجمان القرآن ). بکیم . (نصاب ) : گ...
-
گنگ دژ
لغتنامه دهخدا
گنگ دژ. [ گ َ دِ ] (اِخ ) نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود. (برهان ). و ضحاک در آنجا [بابل ] قلعه ای ساخته بود، آن را گنگ دز گفتندی ، اکنون از آن تلی مانده . (نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 39). رجوع به گنگ بهشت و بهشت گنگ شود. || نام موضعی اس...
-
گنگ گشتن
لغتنامه دهخدا
گنگ گشتن . [گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گنگ شدن . لال شدن : تو گویی که طوطی است اندر سخن که از آب گردد همی گنگ و کر. مسعودسعد.و رجوع به گنگ و گنگ شدن شود.
-
گنگ شدن
لغتنامه دهخدا
گنگ شدن .[ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لال شدن . خَرَس : هرکه تو را هجو گفت و هجو تو برخواندروز شهادت زبان او بشود گنگ . منجیک .تیره شد آب و گشت هوا روشن شد گنگ زاغ و بلبل گویا شد. ناصرخسرو.گر زبانم گنگ شد در وصف تواشک خون آلود من گویا خوش است . عطار.رجو...
-
ترجمان شدن
لغتنامه دهخدا
ترجمان شدن . [ ت َ ج ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقرر شدن . مفسر شدن . شارح شدن . بیان کننده شدن : جهان چو مادر گنگ است خلق را و تو بازبپند و حکمت از این گنگ ترجمان شده ای .ناصرخسرو.
-
ابکام
لغتنامه دهخدا
ابکام . [ اِ ] (ع مص ) گنگ گردانیدن . || گنگ شدن . (از کنزاللغات ). || بازایستادن از نکاح .
-
خرف گشتن
لغتنامه دهخدا
خرف گشتن . [ خ َ رِ / خ ِ رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گنگ شدن . گیج شدن . کندفهم شدن : تو نیز ای بخیره خرف گشته مردزبهر جهان دل پر از داغ و درد.فردوسی .
-
دژهوست گنگ
لغتنامه دهخدا
دژهوست گنگ . [ دِ گ َ ] (اِخ ) دژهوخت گنگ . بیت المقدس . (برهان ). و رجوع به دژهخت و دژهوخت گنگ شود.
-
گنگ بهشت
لغتنامه دهخدا
گنگ بهشت . [ گ َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) همان گنگ مذکور که به تازی قبةالارض گویند، روز و شب آنجا برابر است و بهشت گنگ نیز مینامند. (رشیدی ). نام شهری است در حدود مشرق از بلاد ترک منسوب به خوبان و در آن شهر معبدی است مشهور به قندهار. (از برهان ) : درآمد به آ...
-
اخراس
لغتنامه دهخدا
اخراس . [ اِ ] (ع مص ) گنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گنگ گردانیدن . گنگ و لال کردن . گنگلاج کردن .