کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِنَه بَسَّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گنه
لغتنامه دهخدا
گنه . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) مرکز بخش آلیه از ناحیه ٔ ویشی (در فرانسه ) در کنار آندلو دارای 5200 تن جمعیت .
-
گنه
لغتنامه دهخدا
گنه . [ گ ُ ن َ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قزل گچیلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 33 هزارگزی جنوب خاوری ماه نشان و 3 هزارگزی راه عمومی واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 100 تن است . آب آن از رودخانه ٔ زنگین تأمین می شود. محصول آن غلات و ان...
-
گنه
لغتنامه دهخدا
گنه . [ گ ُ ن َه ْ ] (اِ) مخفف گناه . (آنندراج ) : اصحاب گنه را به گنه دیر بگیردوآنگه که بگیرد زبر و زیر بگیرد. منوچهری .گنه و کاهلی خود به قضا بر چه نهی که چنین گفتن بی معنی کار سفهاست . ناصرخسرو.گویی که من ندانم چیزی و بی گناهم نیزت گنه چه باید چون...
-
گنه گنه
لغتنامه دهخدا
گنه گنه . [ گ َ ن ِ گ َ ن ِ ] k00l)_&tl;rb&tg;);">
-
گنه بخش
لغتنامه دهخدا
گنه بخش . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (نف مرکب ) آمرزنده . غفار. غفور. گنه بخشای : توانا و دانا به هر بودنی گنه بخش بسیاربخشودنی .نظامی .
-
گنه بخشا
لغتنامه دهخدا
گنه بخشا. [ گ ُ ن َه ْب َ ] (نف مرکب ) گنه بخش . آمرزنده . غفار : گنه بخشا و عفواندوز می باش به خوشخویی چو روشن روز می باش .ناصرخسرو.
-
گنه بخشی
لغتنامه دهخدا
گنه بخشی . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشودن گنه . آمرزندگی . عفو.
-
گنه بو
لغتنامه دهخدا
گنه بو. [ گ ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 45000 گزی شمال باختری سنندج و 7000 گزی شوسه ٔ سنندج به مریوان واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 190 تن است . آب آن از رودخانه ٔ برودر و چشمه تأمین میشود. محصول آ...
-
گنه پوش
لغتنامه دهخدا
گنه پوش . [ گ ُ ن َه ْ ] (نف مرکب ) آنکه گناهان را بپوشد و ندیده بگیرد. گنه بخش . گنه بخشا.
-
گنه جین
لغتنامه دهخدا
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 18 هزارگزی باختر قصبه بهار و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ همدان به اسدآباد واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 560 تن است . آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول ...
-
گنه جین
لغتنامه دهخدا
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 6 هزارگزی جنوب قصبه ٔ کبودرآهنگ و 10 هزارگزی شمال شوسه ٔتهران به همدان واقع شده است . موقعیت آن تپه ماهور وهوای آن سرد و سکنه اش 300 تن است . آب آن از چشمه و ق...
-
گنه دار
لغتنامه دهخدا
گنه دار. [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 27500 هزارگزی جنوب مهاباد به سردشت واقع شده است . هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 122 تن است .آب آن از رودخانه ٔ مهاباد تأمین می شود. محصول آن غلات ، توتون ، ح...
-
گنه دار
لغتنامه دهخدا
گنه دار. [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 48 هزارگزی باختر مهاباد و 9 هزارگزی خاورشوسه ٔ خانه به نقده واقع شده است . هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 126 تن است . آب آن از رودخانه ٔ آواچیر تأمین میشود. مح...
-
گنه دار
لغتنامه دهخدا
گنه دار. [ گ َ ن َ ] (اِخ )دهی است از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 48 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 39500 گزی باختر شوسه ٔ مهاباد به سردشت واقع است . هوای آن معتدل سالم و سکنه ٔ آن 89 تن است . آب آن از رودخانه ٔ بادین آباد تأمین میشود...
-
گنه شوی
لغتنامه دهخدا
گنه شوی . [ گ ُ ن َه ْ ] (نف مرکب ) که گنه را از بین ببرد و بشوید : بود گناه من آنک با تو یگانه شدم نیست به از آب چشم هیچ گنه شوی تر.خاقانی .