کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِرَممثبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مثبت
لغتنامه دهخدا
مثبت . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) ثابت کرده شده . || نوشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). نوشته . ثبت شده : در کتب سیرملوک عجم مثبت است که خویشاوندی از آن بهرام گور بدان زمین آمد که سردار ملک عجم بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض 655). هارون الرشید ... دو پسر او را فضل و ...
-
مثبت
لغتنامه دهخدا
مثبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) کسی که مقرر می کند و بر پا میدارد و ثابت می کند. (ناظم الاطباء). اثبات کننده . ثابت کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آن که از ثقل برخاستن نتواند و پیوسته ملازم فراش باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ا...
-
مثبت
لغتنامه دهخدا
مثبت . [ م ُ ث َ ب ب َ ] (ع ص ) برقرار داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). برجای داشته شده و ثابت گردانیده . (ناظم الاطباء). || ثبت شده و نوشته شده . (ناظم الاطباء).
-
مثبت
لغتنامه دهخدا
مثبت . [ م ُ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) ثابت گرداننده و بر جای دارنده . (آنندراج ). ثابت کننده و مقرر کننده . (ناظم الاطباء). || آن که از روی مکتوب می نویسد و آن را نقل می کند. (ناظم الاطباء).
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8 هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . هوای آن معتدل . دارای 150 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مال...
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 90000 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 11000گزی شمال راه مالرو سبزواران کروک . هوای آن گرم و دارای 100 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما...
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های دوگانه ٔ بخش ترک از شهرستان میانه در خاور بخش و شمال خاوری شهرستان میانه . از شمال به جبال بزکش ، از جنوب به شهرستان زنجان و از خاور به هروآباد و از باختر به دهستان کندوان محدود میباشد.قراء این دهستان در دام...
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ َ ] (ص ) پارسی باستان گرما [ در پادا: گَرما ]، اوستا گرما ، پهلوی گَرم ،هندی باستان غرما (گرمی )، ارمنی جرم ، جرمن (تب )، کردی و بلوچی گَرم ، افغانی غرما ، استی غرم ، کرم ،شغنی گَرم ، سریکلی زهورم ، گورم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مقابل سرد...
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ) گرام . واحد اوزان مستعمله در بیشترممالک متمدنه و عبارت است از وزن یک سانتیمتر مکعب آب مقطر با چهار درجه حرارت در تحت فشار طبیعی 57 سانتی متر آتمسفر و تقریباً معادل است با پنج نخود و خمس نخود و کمی افزون از ماشه میباشد....
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ ُ ] (اِ) در لهجه ٔ عوام ، میان دو دوش و گوشت پس گردن نزدیک به مازه را گویند.
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ ُ ] (اِ) غم و اندوه و زحمت سخت و گرفتگی دل و دلگیری باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) : گر درم داری گزند آرد بدین لیکن او را گرم درویشی گزین . رودکی .بدین زاری و خواری وگرم و دردپراکنده بر تارکش خاک و گرد. فردوسی .همه گرم و در دست تیمار...
-
گرم گرم
لغتنامه دهخدا
گرم گرم . [ گ َ گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) گرماگرم . رجوع به گرماگرم شود.
-
طرف مثبت
لغتنامه دهخدا
طرف مثبت . [ طَ رَ ف ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دعاوی حقوقی یا در مناظرات بر کسی اطلاق شود که مدعی است و میخواهد موضوع را به ثبوت رساند.
-
گلوله ٔ گرم
لغتنامه دهخدا
گلوله ٔ گرم . [ گ ُ لو ل َ / ل ِ ی ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به گوله ٔ گرم شود.
-
کهنوج گرم
لغتنامه دهخدا
کهنوج گرم . [ ک َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حرجند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).