کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِردباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گردباد
لغتنامه دهخدا
گردباد. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) آن باد بود که برمثال آسیایی گردد. بادی گرد. بادی باشد که خاک رابشکل مناری بر آسمان برد و با لفظ پیچیدن استعمال شود. بهندی بگوله نامند. (غیاث ) (آنندراج ). صرصر. زوبعه . اعصار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) : چو گردان گشته س...
-
واژههای همآوا
-
گردباد
لغتنامه دهخدا
گردباد. [ گ ِ ] (اِ مرکب ) آن باد بود که برمثال آسیایی گردد. بادی گرد. بادی باشد که خاک رابشکل مناری بر آسمان برد و با لفظ پیچیدن استعمال شود. بهندی بگوله نامند. (غیاث ) (آنندراج ). صرصر. زوبعه . اعصار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) : چو گردان گشته س...
-
جستوجو در متن
-
گردبادآسا
لغتنامه دهخدا
گردبادآسا. [ گ ِ ] (ص مرکب ) مانا به گردباد و مانند گردباد. (ناظم الاطباء).
-
بادزد
لغتنامه دهخدا
بادزد. [ زَ ] (اِ مرکب ) گردباد و طوفان و تندباد. (آنندراج ). گردباد و تندباد سخت . (ناظم الاطباء).
-
بادگرد
لغتنامه دهخدا
بادگرد. [ گ َ / گ ِ ] (اِ مرکب ) گردباد و طوفان و بادگر. (آنندراج ). گردباد. (ناظم الاطباء). و رجوع به بادگر، و شعوری ج 1 ورق 156 شود.
-
گردبال
لغتنامه دهخدا
گردبال .[ گ ِ ] (اِ) مصحف گردباد است . (شعوری ج 2 ص 311).
-
دیوستان
لغتنامه دهخدا
دیوستان . [ وَ ] (اِ مرکب ) بیابان ومسکن دیوان . || گردباد. (ناظم الاطباء).
-
سنگ دول
لغتنامه دهخدا
سنگ دول . [ س َ ] (اِ مرکب ) گردباد. (آنندراج ). رجوع به سنگدوله شود.
-
قحفاء
لغتنامه دهخدا
قحفاء. [ ق َ ] (ع ص ) (عجاجة...) گردباد که همه چیز را برد. (منتهی الارب ).
-
نوجة
لغتنامه دهخدا
نوجة. [ ن َ ج َ ] (ع اِ) گردباد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، نَوْج .
-
دله
لغتنامه دهخدا
دله . [ دَل ْ ل َ / ل ِ ] (ص ، اِ) مکر و حیله . || زن دلاله و محتاله . || عیارو ناراست و منافق . || گردباد. (برهان ).
-
ابوزوبعه
لغتنامه دهخدا
ابوزوبعه . [ اَ زَ ب َ ع َ ] (ع اِ مرکب )گردباد. گردباده . دیوباد. دوله . سنگ دوله . اِعصار.
-
بادگر
لغتنامه دهخدا
بادگر. [ گ َ ] (اِ مرکب ) بادگرد. گردباد. (ناظم الاطباء). رجوع به بادگرد، و شعوری ج 1 ورق 160 شود.