کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَزَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گزن
لغتنامه دهخدا
گزن . [ گ َ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در غرب ایران که نام دیگرش شیز و مولد زرتشت است . گزن یا گنگ . (گزنکا) (گادزاکا یا (گادزا) نامیده اند و در زبان ارمنی و سریانی (گندزک ) یا (گنزک ) خوانده اند و مورخان و جغرافی نویسان تازی آن را جزن یا جزنق نام برده...
-
گزن
لغتنامه دهخدا
گزن . [ گ َ زَ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین است میان بالا بازار رودبار و پایین بازار رودبار. در 267000گزی طهران واقع شده .
-
گزن سرا
لغتنامه دهخدا
گزن سرا. [ گ َ زَ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهات نور. (ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 149).
-
واژههای همآوا
-
گزن
لغتنامه دهخدا
گزن . [ گ َ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در غرب ایران که نام دیگرش شیز و مولد زرتشت است . گزن یا گنگ . (گزنکا) (گادزاکا یا (گادزا) نامیده اند و در زبان ارمنی و سریانی (گندزک ) یا (گنزک ) خوانده اند و مورخان و جغرافی نویسان تازی آن را جزن یا جزنق نام برده...
-
گزن
لغتنامه دهخدا
گزن . [ گ َ زَ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین است میان بالا بازار رودبار و پایین بازار رودبار. در 267000گزی طهران واقع شده .
-
جستوجو در متن
-
گادزا
لغتنامه دهخدا
گادزا. (اِخ ) همان زادگاه سنتی زردشت است که به اقرب احتمالات گزن آذربایجان است رجوع به گزن و گنجک و گنزک شود. (مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 203).
-
گزنک
لغتنامه دهخدا
گزنک . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) رجوع به گزن و مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 203 و 206 شود.
-
پائین بازار رودبار
لغتنامه دهخدا
پائین بازار رودبار. [ رِ رو ] (اِخ ) نام محلی میان گَزَن و لوا در کنار راه جاده ٔ قزوین و رشت در 267000گزی تهران .
-
شیز
لغتنامه دهخدا
شیز.(اِخ ) ناحیه ای است در آذربایجان بین مراغه و زنجان .(از معجم البلدان ). نام شهری در مغرب ایران که نام قدیم آن گزن بوده و زردشت بدانجا زاده است . (یادداشت مؤلف ). ناحیه ای است به آذربایجان . (منتهی الارب ).
-
جزنق
لغتنامه دهخدا
جزنق . [ ج َ ن َ ] (اِخ ) شهرکی است آبادان به آذربایجان بنزدیک مراغه . آثار باستانی از اکاسره (ساسانیان ) و آتشکده ای در آن بلده وجوددارد. (از معجم البلدان ). این بلده که به فارسی گزن و گنگ و به یونانی گنزکا یا گادزاکا یا گادزا است وجغرافی نویسان عرب...
-
ناردرخش
لغتنامه دهخدا
ناردرخش . [ دَ رَ ] (اِخ ) مؤلف یشتها بنقل از یاقوت آرد: مؤلف دیگری مینویسد که ناردرخش آتشکده ٔ معروف مغها در شیز واقع است و پادشاهان ایران در هنگام به تخت نشستن پیاده به زیارت آن می آمدند. اهالی مراغه این ناحیه را گزن می نامند... آتشکده ٔ ناردرخش ...
-
جوانرود
لغتنامه دهخدا
جوانرود. [ ج َ ] (اِخ ) یکی از دهستان های بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در جنوب بخش پاوه است . آب قراء دهستان اکثر از چشمه ها و زه آب دره و رودخانه های دهستان تأمین شده عموماً شیرین هستند. در این دهستان چهاررشته کوه وجود دارد: 1 - سلسله کوه شاهو، مر...
-
اورامان لهون
لغتنامه دهخدا
اورامان لهون . [ اَ ل ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پاوه ٔ شهرستان سنندج از طرف شمال و خاور به بخش زرآب شهرستان سنندج ، از طرف جنوب بدهستان جوانرود بخش پاوه و از طرف باختر به کشور عراق محدود است . منطقه ایست کوهستانی دارای هوای سردسیری . رودخانه ٔ ...