کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گویچه
لغتنامه دهخدا
گویچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) گوی کوچک . گوی خرد. گویک . گوچه . رجوع به گوچه شود. || در تداول علمی آن را بجای گلبول به کار برند. رجوع به گلبول شود.
-
جستوجو در متن
-
بیگانه خوار
لغتنامه دهخدا
بیگانه خوار. [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) نامی است که برای گویچه های سفید وضع شده است . رجوع به جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 189 و رجوع به بیگانه خواری شود.
-
گلیکژن
لغتنامه دهخدا
گلیکژن . [ گْلی / گ ِ ک ُ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) که یا در سیتوپلاسم پراکنده اند و یا اینکه بشکل تکه های دراز و یا گویچه مانند جمع گشته اند معرف لوگول (یدی که در یدور پتاسیم حل گشته است ) آنرا به رنگ قهوه ای ملون میسازد. (جانورشناسی عمومی تألیف فاطمی صص...
-
تخم گذار
لغتنامه دهخدا
تخم گذار. [ ت ُ گ ُ ] (نف مرکب ) که تخم نهد. مقابل زاینده . صفت جانورانی که تخم گذارند. مقابل زنده زا: [ گویچه های سرخ خون ] در مهره داران تخم گذار ، بیضی شکل و دارای هسته اند. (جانورشناسی عمومی تألیف فاطمی ص 188).
-
گلبول
لغتنامه دهخدا
گلبول . [ گْل ُ / گ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) دانه های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا میشود و بر دو قسم است : گلبول سفید و گلبول قرمز. گلبول سفید یا گویچه های سفید به دو دسته تقسیم میشوند: 1- یک هسته ای . 2- چندهسته ای : یک هسته ای به یک هسته های ...
-
بیگانه خواری
لغتنامه دهخدا
بیگانه خواری . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل لوکوسیتها در بدن چنانست که اجسام خارجی را که وارد بدن شده اند احاطه نموده و بدرون خود میبرند و اگر قابل گوارش باشند خورده و گرنه به نقاط دورتری انتقال میدهند. این عمل را بیگانه خواری و گویچه های ...
-
گویک
لغتنامه دهخدا
گویک . [ ی َ ] (اِ مصغر) گوی کوچک . گوی خرد. گویچه . || تکمه ٔ گوی گریبان . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ) (آنندراج ). گوی گریبان و گوی که بر سر ازار بندند. و گوی که بر سر فرج باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ) : سیلی خورد از گویک زهدانی خاتون ه...
-
امولسیون
لغتنامه دهخدا
امولسیون . [ اِ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح دواسازی ، هر داروی مرکب مایع و شیرمانندی که جهت آشامیدن مریض ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). اگر دانه های روغن دار را با کمی آب در هاون صلایه کنند و توده ٔ خمیری شکل حاصل را با آب بسایند مایع شیری شکلی بدس...
-
ایمنی
لغتنامه دهخدا
ایمنی . [ م ِ ] (حامص ) مصونیت . ایمن بودن .(فرهنگ فارسی معین ). امن و امان و سلامت و حفاظت و حمایت و کامرانی و سعادت . (ناظم الاطباء) : کسی کو خرد جوید و ایمنی نیازد سوی کیش اهریمنی . فردوسی .شما را خوشی جستم و ایمنی نهان کردن کیش اهریمنی . فردوسی ....
-
بافت
لغتنامه دهخدا
بافت . (اِ) نسج . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). عضوی در بدن حیوان یا نبات که موظف به انجام دادن قسمتی از اعمال حیاتی موجود است . بافت از سلولهای مشابهی که از حیث ساختمان و دارا بودن وظایف با یکدیگر مشابه میباشند بوجود می آید،به مجموع سلول هائی که برای ا...
-
خون
لغتنامه دهخدا
خون . (اِ) مایعی است سرخ رنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است بنزدقدما. (یادداشت مؤلف ). دم . (از برهان قاطع). ماده ای قرمزرنگ و سیال که در رگهای بدن (وریدها + شریانها) جریان دارد و مرکب است از دو قسمت : 1 - سلولهای کوچکی بنام «گلبول قرمز...