کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوکوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوکوه
لغتنامه دهخدا
گوکوه . (اِخ ) یا گاوکوه . یکی از دیه های شاه کوه و ساور (مازندران ) است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 169 شود.
-
جستوجو در متن
-
گاوکوه
لغتنامه دهخدا
گاوکوه . (اِخ ) گوکوه . یکی از قصبات مخروب زادکان از شاه کوه . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 126 بخش انگلیسی ).
-
کوه
لغتنامه دهخدا
کوه . (اِ) معروف است و عربان جبل خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ جبل . (آنندراج ). هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. (ناظم الاطباء). پهلوی «کف » (کوه ، قله ٔ کوه )، ایرانی باستان «کئوفه » (کوه )، اوستا «کئو...