کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوهرآموده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوهرآموده
لغتنامه دهخدا
گوهرآموده . [ گ َ / گُو هََ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آموده به گوهر. مرصع. جواهرنشان : وآن نمطهای گوهرآموده چرمهای دباغت آلوده . نظامی .گوهرآموده تاجی از سر خویش با قبایی زدخل ششتر بیش .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
گهرآموده
لغتنامه دهخدا
گهرآموده . [ گ ُ هََ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مخفف گوهرآموده . رجوع به ذیل همین کلمه شود.
-
گوهرآمود
لغتنامه دهخدا
گوهرآمود. [ گ َ / گُو هََ ] (ن مف مرکب ) گوهرآموده . گوهرآگین . گوهرنشان . مرصع : ورای همه بوده ای بود اوهمه رشته ٔ گوهرآمود او. نظامی .آن حضرت نیز قامت او را به تشریف شرافی گوهرآمود مشرف ساخته . (دره ٔ نادره چ دکتر شهیدی ص 483).
-
دباغت
لغتنامه دهخدا
دباغت . [ دِ غ َ ] (ع مص ) آشگری . دباغة. پوست پیرایی . آش کردن . پوست پیراستن . آش نهادن . حرفه ٔ دباغ . دباغی . پیراستن چرم . پیرایش پوست . پیراستن و پاک کردن پوست . (غیاث اللغات ). دباغی کردن . پیراهش . پیراهیدن . دبغ. دباغ . (منتهی الارب ) : وآن ...
-
دخل
لغتنامه دهخدا
دخل . [ دَ ] (ع اِ) درآمد. (دهار) (مهذب الاسماء). آمد. (یادداشت مؤلف ). چیزی که حاصل شود از محاصل زمین و جز آن . ضد خرج . یقال : تری الفتیان کالنخل ما یدریک ماالدخل . (منتهی الارب ). سود. فایده . نفع. عایدی . وجهی که در نتیجه ٔشغل و کاری بدست آورند....
-
گوهر
لغتنامه دهخدا
گوهر.[ گ َ / گُو هََ ] (اِ) مروارید است که به عربی لؤلؤ خوانند و مطلق جواهر را نیز گفته اند. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ سروری ) (فرهنگ شعوری ). سنگ قیمتی مثل الماس و لعل و مروارید و امثال آنها. (فرهنگ نظام...