کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گول زن گول زنَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غاتیة
لغتنامه دهخدا
غاتیة. [ ی َ ] (ع ص ) زن گول . (اقرب الموارد). زن گول بیخرد. (منتهی الارب ).
-
ورهرهة
لغتنامه دهخدا
ورهرهة. [ وَرَ رَ هََ ] (ع ص ) زن گول . (منتهی الارب ). زن احمق . (از اقرب الموارد). زن گول و احمق . (ناظم الاطباء).
-
ملقطان
لغتنامه دهخدا
ملقطان . [ م َ ق َ ] (ع ص ) مرد گول . ملقطانة مؤنث آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملقطانة. گول و احمق و به مرد خطاب کرده می گویند: یا ملقطان و به زن یا ملقطانة؛ یعنی ای مرد گول و ای زن گول . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
رطآء
لغتنامه دهخدا
رطآء. [ رَطْ ] (ع ص ) زن گول . ج ، رُطْء. (منتهی الارب ). حمقاء. (اقرب الموارد). زن گول و احمق ، ج ، رَطاآت . (ناظم الاطباء).
-
متفنکة
لغتنامه دهخدا
متفنکة. [ م ُ ت َ ف َن ْ ن ِ ک َ ] (ع ص ) زن گول . (منتهی الارب ).زن گول و احمق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عنفک
لغتنامه دهخدا
عنفک . [ ع َ ف َ] (ع ص ) گول از مرد و زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گول و زن گول . (ناظم الاطباء). احمق و حمقاء. (اقرب الموارد). || مرد ثقیل ناگوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
داعکة
لغتنامه دهخدا
داعکة. [ ع ِ ک َ ] (ع ص ) گول . (مؤنث و مذکر در وی یکسان است ). || زن گول بیباک دلیر. (منتهی الارب ).
-
طلخاء
لغتنامه دهخدا
طلخاء. [ طَ ] (ع ص ) زن ِ گول . (منتهی الارب ).
-
جاعیة
لغتنامه دهخدا
جاعیة. [ی َ ] (ع ص ) زن گول . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
رطیاء
لغتنامه دهخدا
رطیاء. [ رَطْ ] (ع ص ) زن گول . (از منتهی الارب ).
-
فیهک
لغتنامه دهخدا
فیهک . [ ف َ هََ ] (ع ص ) زن گول بیخرد. (منتهی الارب ).
-
قرذع
لغتنامه دهخدا
قرذع . [ ق َ ذَ ] (ع ص ) زن نادان گول . (منتهی الارب ).
-
هاغیة
لغتنامه دهخدا
هاغیة. [ ی َ] (ع ص ) زن گول و سست و ضعیف . (ناظم الاطباء). || زن رعنا. المراءة الرعناء. (اقرب الموارد).
-
رقعاء
لغتنامه دهخدا
رقعاء. [ رَ ] (ع ص ) گوسپندی که در پهلوی وی سپیدی باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زن لاغرسرین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زن گول و احمق . (ناظم الاطباء). زن گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ح...
-
هرطة
لغتنامه دهخدا
هرطة. [ هَِ طَ ] (ع ص ) میش سالخورد لاغر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زن گول بددل . ج ، هِرطَ. (منتهی الارب ). گول ترسوی ضعیف . (اقرب الموارد).