کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوشواره
لغتنامه دهخدا
گوشواره . [ گوش ْ رَ ] (اِخ ) نام محلی در مازندران . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 148 بخش انگلیسی و ترجمه ٔ آن ص 195).
-
گوشواره
لغتنامه دهخدا
گوشواره . [ گوش ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گوشوار. نام زیوری که در گوش کنند. (غیاث ).زیوری که در گوش آویزند و آن را به تازی قرط خوانندو ستاره و برق از تشبیهات او است . (آنندراج ). گوشوار. (شعوری ج 2 ورق 327). داچک . (برهان قاطع). حادور. خَربَصیص . خُلد. ...
-
واژههای مشابه
-
گوشواره گیر
لغتنامه دهخدا
گوشواره گیر. [ گوش ْ رَ / رِ ] (نف مرکب ) که گوشواره گیرد. که لمس گوشواره کند. که گوشواره در دست گیرد. که گوشواره ستاند.
-
گوشواره گیری
لغتنامه دهخدا
گوشواره گیری . [ گوش ْرَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل گوشواره گیر : گل بافت ستبرق حریری شد باد به گوشواره گیری .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
مترعث
لغتنامه دهخدا
مترعث . [ م ُ ت َ رَع ْ ع ِ ] (ع ص ) آن که با گوشواره شود. (آنندراج ). آرایش شده با گوشواره . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترعث شود.
-
مرتعث
لغتنامه دهخدا
مرتعث . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) زن با گوشواره . (آنندراج ). زینت کرده شده با گوشواره . (ناظم الاطباء). متحلی و آراسته به زیورآلاتی از قبیل گوشواره و گردن بند و امثال آن . (از متن اللغة). نعت است از ارتعاث . رجوع به ارتعاث شود.
-
متقرط
لغتنامه دهخدا
متقرط. [ م ُ ت َ ق َرْ رِ ] (ع ص ) با گوشواره شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زینت شده با گوشواره . (ناظم الاطباء).
-
استیپول
لغتنامه دهخدا
استیپول . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) گوشواره های کوچک دنباله ٔ برگ . گوشوارک .
-
متنطف
لغتنامه دهخدا
متنطف . [ م ُ ت َ ن َطْطِ ] (ع ص ) گوشواره در گوش نهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زینت داده شده با گوشواره . || آلوده شده به عیب و عیب دار و معیوب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به تنطف شود.
-
متشنف
لغتنامه دهخدا
متشنف . [ م ُ ت َ ش َن ْ ن ِ ] (ع ص ) گوشواره نهنده خود را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آراسته شده ٔ با گوشواره . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشنف شود.
-
مشنف
لغتنامه دهخدا
مشنف . [ م ُ ش َن ْ ن َ ] (ع ص ) زن گوشواره نهاده . (آنندراج ). آراسته شده با گوشواره . (ناظم الاطباء) : او سکه و خطبه به القاب سلطان مشرف گردانید و اسماع و آذان را باستماع آن مشنف . (جهانگشای جوینی ).
-
منطفة
لغتنامه دهخدا
منطفة. [ م ُ ن َطْ طَ ف َ ] (ع ص ) گوشواره پوشیده .(ناظم الاطباء): وصیفة منطفة؛ داه یا کنیزک گوشواره پوشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
تشنیف
لغتنامه دهخدا
تشنیف . [ ت َ ] (ع مص ) گوشواره در گوش کسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ورگوشی در گوش کسی کردن . (زوزنی ). گوشواره نهادن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آرایش کردن کلام را. (از اقرب الموارد).