کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوزک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوزک
لغتنامه دهخدا
گوزک . [ زَ ] (اِ) گوزک پنبه . غوزه . (یادداشت مؤلف ).
-
گوزک
لغتنامه دهخدا
گوزک . [زَ ] (اِ) کعب پا را گویند. (برهان ). استخوان برآمده ٔ کعب پا است ، و معرب آن قوزک است ، چه گوز به معنی خمیده و کج است . (انجمن آرا) (آنندراج ). کعب پا که بجول نیز گویند. (رشیدی ). قوزک (در تداول )، کردی گوزک (استخوان پا)، زازا گوزکه «ژابا ص 3...
-
جستوجو در متن
-
کوز
لغتنامه دهخدا
کوز. [ ک َ وَ ] (اِ) حشره ای است سیاه رنگ از راسته ٔ قاب بالان که جثه اش به اندازه ٔ یک سوسک معمولی و یابزرگتر است . این حشره در نقاط تاریک زیرزمینها و آشپزخانه های قدیمی می زید. حشره ای است شبرو، یعنی روزهااستراحت می کند و شبها از لانه اش خارج می شو...