کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گورکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گورکان
لغتنامه دهخدا
گورکان . (اِخ ) رجوع به جلال الدین علی گورکان بن حسن تکین شود.
-
گورکان
لغتنامه دهخدا
گورکان . (اِخ ) لقب امیر تیمور (736 - 807 هَ . ق .) مؤسس سلسله ٔ تیموریان (771 - 906 هَ . ق .). محمد قزوینی در ضبط این کلمه چنین نویسد: گورکان که به مغولی به معنی «داماد» است در وجه تسمیه ٔ آن ابن عربشاه (متوفی 854) که خود معاصر تیمور بوده است در کت...
-
واژههای مشابه
-
ناصری گورکان
لغتنامه دهخدا
ناصری گورکان . [ ص ِ ی ِ ] (اِخ ) محمدناصر میرزا از احفاد سلطان بایسنغر است . وی به سال 906 درگذشت . از اشعار اوست :آمد بهار و دلشده ای را که یار نیست پروای لاله زار و هوای بهار نیست در روزگار فتنه بسی دیده ام ولی چشم تو فتنه ای است که در روزگار نیست...
-
تیمور گورکان
لغتنامه دهخدا
تیمور گورکان . [ ت َ / ت ِ رِ ] (اِخ ) رجوع به تیمور (امیر) شود.
-
تغاجار گورکان
لغتنامه دهخدا
تغاجار گورکان . [ ت ُ ] (اِخ ) داماد چنگیزخان مغول . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 137 و 138 و 140 و تاریخ حبیب السیر چ خیام ص 40 شود.
-
جستوجو در متن
-
کورکان
لغتنامه دهخدا
کورکان . [ رَ] (اِخ ) لقب امیر تیمور لنگ . رجوع به گورکان شود.
-
شاهرخ
لغتنامه دهخدا
شاهرخ . [ رُ ] (اِخ )پسر امیر تیمور گورکان . رجوع به شاهرخ میرزا شود.
-
پیری بیک
لغتنامه دهخدا
پیری بیک . [ ب َ ] (اِخ ) برادر میرشیخ نورالدین از معاصران امیرتیمور گورکان : امیرتیمور گورکان در اُترار به سرای وی فرود آمده است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 532).
-
گورکانیان
لغتنامه دهخدا
گورکانیان . (اِخ ) یا تیموریان . سلسله ای که مؤسس آن امیر تیمور گورکان بود. این سلسله از سال 771 تا 906 هَ . ق . سلطنت کردند. رجوع به تیموریان شود.
-
گورگان
لغتنامه دهخدا
گورگان .(اِخ ) لقب شاه تیمور، و هر پادشاه جلیل القدر را گورگان گویند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به گورکان شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) علی . لقب علی گورکان بن حسن تگین .رجوع به آل افراسیاب شود.
-
پیروزبخت
لغتنامه دهخدا
پیروزبخت . [ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از بیست ودو تن کنیزکان امیرتیمور گورکان . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 542).
-
اتوقدی
لغتنامه دهخدا
اتوقدی . [ ] (اِخ ) دختر آق صوفی ، یکی از زنان امیر تیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 176 شود.