کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوج
لغتنامه دهخدا
گوج . [ گ َ وَ ] (اِ) صمغ درخت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). انگم . ژد. || و به ضم اول و سکون ثانی و جیم به زبان ترکی به معنی زور و قوت باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
گوج دادن
لغتنامه دهخدا
گوج دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) به معنی زور و کمک و مدد دادن . (آنندراج : گوج ).
-
جستوجو در متن
-
گوچ
لغتنامه دهخدا
گوچ . [ گ َ وَ ] (اِ) صمغ. انگم . (اشتینگاس ). صحیح گوج است . رجوع به گوج شود.
-
کوج
لغتنامه دهخدا
کوج . [ ک َ وَ ] (ِا) مطلق صمغ را گویند خواه صمغ عربی باشد و خواه غیر عربی . (برهان ). صمغ و صمغ عربی . (ناظم الاطباء). گوج . مطلق صمغ (عربی و غیر عربی ). (فرهنگ فارسی معین ). اسم فارسی مطلق صمغ است که به هندی کوند نامند. (فهرست مخزن الادویه ). || جی...