کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوایی نوشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوایی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ] (مص مرکب ) گوایی نبشتن . رجوع به همین کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
گوایی دادن
لغتنامه دهخدا
گوایی دادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گواهی دادن . اقرار کردن . اعتراف کردن : ز گردنده خورشید تا تیره خاک همان باد و آب آتش تابناک به هستی ّ یزدان گوایی دهندروان تو را آشنایی دهند. فردوسی .فرزند به درگاه فرستاد و همی دادبر بندگی خویش به یک باره گوایی . ...
-
گوایی داشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی دادن . گوایی دادن . شهادت دادن : ور نتوانست داشت زنده چرا کردعقل چه دارد در این حدیث گوایی ؟ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
رسیدن
لغتنامه دهخدا
رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص ) آمدن . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 12) (فرهنگ فارسی معین ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آمدن کسی به جایی . قدوم . ورود: رسیدن به خیر؛ خیرمقدم . (یادداشت مؤلف ). در آمدن . (فرهنگ فارسی معین )(ناظم الاطباء) (از حاشیه ٔ...