کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گواهی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گواهی خواستن
لغتنامه دهخدا
گواهی خواستن . [ گ ُ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) استشهاد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شهادت خواستن . دلیل خواستن : وز درخت اندر گواهی خواهد اوی تو بدانگاه از درخت اندر بگوی .رودکی .
-
گواهی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گواهی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی نبشتن : آنانکه شمردند مرا عاقل و هشیارگو تا بنویسند گواهی به جنونم .سعدی (بدایع).
-
گواهی نامه
لغتنامه دهخدا
گواهی نامه . [ گ ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که در آن یک یا چند کس گواهی خود را نویسند. شهادت نامه . || تصدیق نامه ای که گذراندن تحصیلات شش ساله ٔ دبیرستان یا دوره ٔ دانشگاه را گواهی کند. دیپلم . لیسانس . || تصدیق نامه .اجازه نامه برای انجام داد...
-
حسین آباد گواهی
لغتنامه دهخدا
حسین آباد گواهی . [ ح ُ س ِ دِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقعدر 44هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل . دارای 70 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات...
-
جستوجو در متن
-
کتم کردن
لغتنامه دهخدا
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء).
-
خجل کردن
لغتنامه دهخدا
خجل کردن . [ خ َ ج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرمسار کردن . سرافکنده کردن . شرمگین کردن . شرم زده کردن . خجلت زده کردن : پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان در حق من بفساد گواهی داد گفت بصلاحش خجل کند. (گلستان سعدی ).
-
تشاهد
لغتنامه دهخدا
تشاهد. [ ت َ هَُ ] (ع مص ) با هم گواهی دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گواهی دادن با هم . (ناظم الاطباء). || با هم حاضر شدن و ملاقات کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
گوایی نبشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی نبشتن . [ گ ُ ن ِ ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی نبشتن . گواهی نوشتن . کتباً شهادت دادن و اقرار کردن : گوایی نبشتند یکسر مِهان که بهرام بُد شهریار جهان . فردوسی .و رجوع به گواهی نبشتن شود.
-
ضرح
لغتنامه دهخدا
ضرح . [ ض َ ] (ع مص ) راندن . یکسو کردن . (منتهی الارب ). || دور کردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). || باطل کردن گواهی کسی را و از اعتبار انداختن . (منتهی الارب ). جرح کردن گواهی کسی و دورکردن آن از خود. (منتخب اللغات ). || لگد زدن ...
-
اشهاد کردن
لغتنامه دهخدا
اشهاد کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گواه گرفتن . گواه حاضر آوردن . گواهی خواستن : شهری جماعتی ثقات رابر آن گواه گرفت و اشهاد کرد. (سندبادنامه ص 303).
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َم ْی ْ ] (ع مص ) نهان داشتن گواهی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). پنهان داشتن گواهی خود را. (ناظم الاطباء). پنهان داشتن گواهی خود را و گوینداختصاص به گواهی ندارد. (از اقرب الموارد). || فروپوشیدن خود را در زره و خود. (...
-
تعلق کردن
لغتنامه دهخدا
تعلق کردن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوستگی . توجه کردن . روی آوردن : ز هست و نیست ، خداوند هست و نیست ، بری است بدین دو، خلق تعلق کند، نه خالق بار. ناصرخسرو.من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم . (کلیله و دمنه ). رجوع به تعلق و دیگر ...
-
سجل کردن
لغتنامه دهخدا
سجل کردن . [ س ِج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسجیل . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). تصدیق کردن . تأیید کردن . قبول کردن . پذیرفتن امضاء : هر چیزی که خرد و فضل وی آن را سجل کرد بهیچ گواه حاجت نیاید. (تاریخ بیهقی ).وگرزبان هنر می سراید این دعوی بحکم ...
-
لی
لغتنامه دهخدا
لی . [ ل َی ی ] (ع مص ) لُوی ّ. تافتن رسن راو دوتاه کردن . (منتهی الارب ). تافتن رسن و جز آن . ریسمان تابیدن . (منتخب اللغات ). تافتن رسن . (تاج المصادر). || مایل گردانیدن سر. (منتهی الارب ). پیچانیدن سر. (تاج المصادر). سر پیچانیدن . || بگردانیدن زبا...