کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گهرزای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گهرزای
لغتنامه دهخدا
گهرزای . [ گ ُ هََ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرزای . آنکه گوهر زاید. گهرزاینده : ور گهر تاج نابسوده شد از بحربحر گهرزای تاجدار بماناد. خاقانی .رجوع به گوهرزای شود.
-
جستوجو در متن
-
نابسوده
لغتنامه دهخدا
نابسوده . [ ب ِ / ب َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناسفته . سوراخ نشده . نابسود : سخن گفت ناگفته چون گوهر است کجا نابسوده به بند اندر است . فردوسی .ور گهر تاج نابسوده شد از بحربحر گهرزای تاجدار بماناد. خاقانی . || نو. غیرمستعمل . مقابل کهنه : بیامد ابر تخت...
-
تاج دار
لغتنامه دهخدا
تاج دار. (نف مرکب ) پادشاه و نگاه دارنده ٔ تاج . (انجمن آرا). کنایه از پادشاه است و نگاهدارنده و محافظت کننده ٔ تاج را نیز گویند. (برهان ). دارنده و محافظ تاج . (شرفنامه ٔ منیری ). تاجور، تاج گذارده . متوج ، مکلل ، تائج ؛ تاجدار.امام تائج ؛ امام تاجد...
-
نهیب
لغتنامه دهخدا
نهیب . [ ن ِ / ن َ ] (اِ) ترس . بیم . (لغت فرس اسدی ) (یادداشت مؤلف ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوف . هراس . هول . (ناظم الاطباء). نهیو. (جهانگیری ) : تیغش بخواب خورد همی خون مرگ رامرگ از نهیب خویش مر آن شاه را بخورد. عماره .بیامدیکی م...
-
بحر
لغتنامه دهخدا
بحر. [ ب َ ] (ع اِ) مقابل بر (خشکی ). دریا. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دریای شور. (منتهی الارب ). دریای محیط که شور است . (غیاث اللغات ). یم . صاحب آنندراج گوید: بیکران و بی پایان و پرآشوب و تلخ و گران لنگر و سبکروح و گوهرخیز و گوهربار و گوهرزای از صف...