کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنگ خیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنگ خیری
لغتنامه دهخدا
گنگ خیری . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل که در 15000 گزی جنوب باختری ده دوست محمد، نزدیک به مرز افغانستان واقع شده است . هوای آن گرم معتدل و سکنه اش 317 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و ...
-
واژههای مشابه
-
گنگ دژهرج
لغتنامه دهخدا
گنگ دژهرج . [ گ َ دِ هَُ ] (اِخ ) به معنی گنگ دژهخت است که بیت المقدس باشد، و به کسر «ها» نیز آمده است ، و به کسر اول و فتح دال ابجد و زای هوز و رای قرشت هم گفته اندکه بر وزن نیم زبرجد باشد. (برهان ). مصحف «گنگ دژهوخ ». رجوع شود به دژهرج . (حاشیه ٔ ب...
-
گنگ شدن
لغتنامه دهخدا
گنگ شدن .[ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لال شدن . خَرَس : هرکه تو را هجو گفت و هجو تو برخواندروز شهادت زبان او بشود گنگ . منجیک .تیره شد آب و گشت هوا روشن شد گنگ زاغ و بلبل گویا شد. ناصرخسرو.گر زبانم گنگ شد در وصف تواشک خون آلود من گویا خوش است . عطار.رجو...
-
گنگ کردن
لغتنامه دهخدا
گنگ کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لال کردن . اِخراس .
-
گنگ گشتن
لغتنامه دهخدا
گنگ گشتن . [گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گنگ شدن . لال شدن : تو گویی که طوطی است اندر سخن که از آب گردد همی گنگ و کر. مسعودسعد.و رجوع به گنگ و گنگ شدن شود.
-
گنگ بهشت
لغتنامه دهخدا
گنگ بهشت . [ گ َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) همان گنگ مذکور که به تازی قبةالارض گویند، روز و شب آنجا برابر است و بهشت گنگ نیز مینامند. (رشیدی ). نام شهری است در حدود مشرق از بلاد ترک منسوب به خوبان و در آن شهر معبدی است مشهور به قندهار. (از برهان ) : درآمد به آ...
-
گنگ دز
لغتنامه دهخدا
گنگ دز. [ گ َ دِ ] (اِخ ) رجوع به گنگ دژ شود.
-
گنگ دژ
لغتنامه دهخدا
گنگ دژ. [ گ َ دِ ] (اِخ ) نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود. (برهان ). و ضحاک در آنجا [بابل ] قلعه ای ساخته بود، آن را گنگ دز گفتندی ، اکنون از آن تلی مانده . (نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 39). رجوع به گنگ بهشت و بهشت گنگ شود. || نام موضعی اس...
-
گنگ دژهخت
لغتنامه دهخدا
گنگ دژهخت . [ گ َ دِ هَُ ] (اِخ ) نام بیت المقدس است ، و به سریانی ایلیا خوانندش ، و پیش از این قبله بیت المقدس بوده و حالا نیز قبله ٔ نصاری است ، و به کسر ها هم گفته اند. (برهان ). به معنی بیت المقدس است ، گویند بانی آن ضحاک بوده ،و معنی ترکیبی آن ی...
-
گنگ دژهوخ
لغتنامه دهخدا
گنگ دژهوخ . [ گ َ دِ ] (اِخ ) گنگ دژهخت . گنگ دژهوخت . رجوع به این دو مدخل شود.
-
گنگ دژهوخت
لغتنامه دهخدا
گنگ دژهوخت . [ گ َ دِ ] (اِخ ) به معنی گنگ دژهرج است که بیت المقدس باشد. (برهان ). = گنگ دُژهوخت «فهرست ولف ». گنگ دژهخت ، گنگ دژهوخ = دزهخت = دژهخت گنگ به معنی بیت المقدس : به خشکی رسیدند سر کینه جوی به بیت المقدس نهادند روی چو بر پهلوانی زبان راندن...
-
گنگ دوار
لغتنامه دهخدا
گنگ دوار. [ گ َ دِ ] (اِخ ) منشاء رودخانه ٔ گنگ . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 97).
-
گنگ رود
لغتنامه دهخدا
گنگ رود.[ گ َ ] (اِخ ) همان رود گنگ است . به گنگ رجوع شود.
-
گنگ ملاعبدا
لغتنامه دهخدا
گنگ ملاعبدا. [ گ َ م ُل ْ لا ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 13000 گزی شمال خاوری بیجار و 6000 گزی راه مالرو جلال آباد به زابل قرار گرفته است . هوای آن گرم معتدل و سکنه ٔ آن 167 تن است . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمی...