کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنزک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنزک
لغتنامه دهخدا
گنزک . [ گ َ زَ ] (اِخ ) تلفظی از گنجک . رجوع به گنجک و گندزک و مزدیسنا و... تألیف معین چ 1 ص 203 شود.
-
جستوجو در متن
-
جنزق
لغتنامه دهخدا
جنزق . [ ج َ زَ ] (معرب ، اِ) گنزک . شیز. تخت سلیمان . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به گنزک شود.
-
گنزه
لغتنامه دهخدا
گنزه . [ گ َ زَ ] (اِخ ) گنجه . گنجک . گنزک . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود.
-
گادزا
لغتنامه دهخدا
گادزا. (اِخ ) همان زادگاه سنتی زردشت است که به اقرب احتمالات گزن آذربایجان است رجوع به گزن و گنجک و گنزک شود. (مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 203).
-
گنگ
لغتنامه دهخدا
گنگ . [ گ َ ] (اِخ ) همان گنجه و گنزه است که محل آتشکده ٔ آذرگشسپ بوده . رجوع به گنجه و گنزه و گنزک و گندزک و شیز و مزدیسنا و... تألیف معین چ 1 ص 203 و 204 و 206 شود.
-
ساداقا
لغتنامه دهخدا
ساداقا. (اِخ ) تلفظ ارمنی شهری به اران قریب به گنزک بوده است . مطابق روایت فوسیوس بیزانسی مورخ ارمنستان در قرن پنجم میلادی هنگامی که سان سان پادشاه اشکانی (ماساژت ) اران به خسرودوم پادشاه ارمنستان حمله کرد سپاهی در اطراف رود کر بپراکند و آن سپاهیان ب...
-
گزن
لغتنامه دهخدا
گزن . [ گ َ زَ ] (اِخ ) نام شهری است در غرب ایران که نام دیگرش شیز و مولد زرتشت است . گزن یا گنگ . (گزنکا) (گادزاکا یا (گادزا) نامیده اند و در زبان ارمنی و سریانی (گندزک ) یا (گنزک ) خوانده اند و مورخان و جغرافی نویسان تازی آن را جزن یا جزنق نام برده...
-
تارونت پرت
لغتنامه دهخدا
تارونت پرت . [ رِ ن ِ پ ِ ] (اِخ ) موضعی در ارمنستان : فوستوس بیزانسی مورخ ارمنستان راجع به «سان سان » پادشاه اشکانی صفحات آن طرف قفقاز می نویسد که در قرن پنجم م . او به خسرو دوم پادشاه ارمنستان پسر تیرداد که مذهب عیسوی را پذیرفته بود حمله کرد... سپا...
-
غزنه
لغتنامه دهخدا
غزنه . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) جای گشاده ترین و پاکیزه ترین از بلادها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). همان غزنین است . (از برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). شهر بزرگی است در اوایل هند از سوی خراسان . (از وفیات الاعیان ج 2 ص 57).شهری است در افغان...
-
طاقدیس
لغتنامه دهخدا
طاقدیس . (اِخ ) تخت طاقدیس . تخت خسرو پرویز را که از فریدون به وی رسیده بود طاقدیس میگفتند. گویند جمیع حالات فلکی و نجومی در آن ظاهر میشده و آن سه طبقه بوده و در هر طبقه جمعی از ارکان دولت او جابجا قرار میگرفته اند و خسرو پرویز بر آن تخت ملحقات و تصر...
-
واچه
لغتنامه دهخدا
واچه . [ چ ِ ] (اِخ ) پسر ارتاوازد سردار ارمنی در عهد خسرو دوم پادشاه ارمنستان بود. وی از نژاد مامی گونیان بود. پس از مدتی غیبت و مسافرت به یونان هنگامی که ارمنستان دستخوش حمله ٔ سان سان پادشاه ماساژت ها که از اشکانیان ماوراء قفقاز است گردیده بود کشو...
-
چوبین
لغتنامه دهخدا
چوبین . (اِخ ) بهرام یا وهرام لقب بهرام ششم سردار هرمزچهارم پادشاه ساسانیست که از مردم ری و پسر وهرام گشنسب و از دودمان بزرگ مهران بود. فرماندهی توانا بود و محبوب لشکریان و پر از کبر و ادعا و از این جهت شباهتی به بزرگان عهد ملوک الطوایفی قدیم داشت . ...
-
خسرو پرویز
لغتنامه دهخدا
خسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز بپادشاهی رسید. خسروپرویز در این روزگار به آذربایجان بود و چون بشاهی رسید شتابان به تیسفون رفت و در سال 590 م ...
-
ساسانیان
لغتنامه دهخدا
ساسانیان . (اِخ ) سلسله ٔ شاهنشاهانی که بعد از اشکانیان و تا حمله ٔ تازیان بر ایران حکومت میکردند. خاندان ساسانی بعد از خاندان هخامنشی مقتدرترین و معروفترین سلسله ٔ ایرانی است و دوره ٔ چهارصد ساله ٔ شاهنشاهی ساسانیان تأثیر عظیمی در تکوین ملیت و فرهن...