کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنج و رنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گنج الهی
لغتنامه دهخدا
گنج الهی .[ گ َ ج ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قناعت است . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ). || (اِخ ) کلام خدا را گویند. (برهان ). قرآن مجید. (آنندراج ).
-
گنج باد
لغتنامه دهخدا
گنج باد. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج بادآور. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
گنج بادآور
لغتنامه دهخدا
گنج بادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) گنج باد. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
گنج خسروی
لغتنامه دهخدا
گنج خسروی . [ گ َ ج ِ خ ُ رَ / رُو ](اِخ ) نام گنجی که پرویز نهاده بود. (شمس اللغات ).
-
گنج دارا
لغتنامه دهخدا
گنج دارا. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج منسوب به دارا : گنجی است خداوند را به یمگان صد بار فزون تر ز گنج دارا.ناصرخسرو (دیوان ص 33).
-
گنج شادآور
لغتنامه دهخدا
گنج شادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به مدخل بعد شود.
-
گنج شادآورد
لغتنامه دهخدا
گنج شادآورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) نام گنج هفتم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز. (برهان ) (آنندراج ). گنج شادآور. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 295). در حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین این کلمه به شادورد رجوع داده شده است : دگر گنج شادآورش خواندندکه در معدن خاص شه ما...
-
گنج شادورد
لغتنامه دهخدا
گنج شادورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به گنج شادآورد شود.
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. (آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی ) : به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران . سعدی (بدای...
-
گنج عرش
لغتنامه دهخدا
گنج عرش . [ گ َ ج ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مأخوذ است از حدیث : ان للّه کنزاً (یا کنوزاً) مفتاحه (یا مفاتیحها) السنة الشعراء : هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفی .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 18).
-
گنج عروس
لغتنامه دهخدا
گنج عروس . [ گ َ ج ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام یکی از تصنیفات باربد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گنج فریدون
لغتنامه دهخدا
گنج فریدون . [ گ َ ج ِ ف ِ رِ ] (اِ مرکب ) نام نوائی است . (فرهنگ رشیدی ). نام نوایی است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ). نام نوایی که مطربان زنند. (فرهنگ اسدی ص 404) (اوبهی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : بر گل تر عندلیب گنج فریدون زه ست لشکر چین ...
-
گنج فریدون
لغتنامه دهخدا
گنج فریدون . [ گ َج ِ ف ِ رِ ] (اِخ ) گنج متعلق به فریدون : جام را گنج فریدون خون بهاست چون درفش کاویان برکرد صبح .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 490).
-
گنج بر
لغتنامه دهخدا
گنج بر. [ گ َ ب َ ] (نف مرکب ) برنده ٔ گنج . کسی که گنج را برد.
-
گنج پیما
لغتنامه دهخدا
گنج پیما. [ گ َ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) گنج یاب . گنج یابنده : من که دریافتم چنین جائی شاد گشتم چو گنج پیمائی .نظامی .