کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنجوی
لغتنامه دهخدا
گنجوی . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) (ابوالعلاء...) رجوع به ابوالعلاء... شود.
-
گنجوی
لغتنامه دهخدا
گنجوی . [ گ َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به گنجه . جنزوی . رجوع به گنجه شود.
-
گنجوی
لغتنامه دهخدا
گنجوی . [ گ َج َ ] (اِخ ) قوامی مطرزی ... رجوع به قوامی ... شود.
-
گنجوی
لغتنامه دهخدا
گنجوی .[ گ َ ج َ ] (اِخ ) نظامی گنجوی . رجوع به نظامی شود.
-
واژههای مشابه
-
قوامی گنجوی
لغتنامه دهخدا
قوامی گنجوی . [ ق َ ی ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) از شاعران است . او را استاد قوامی مطرزی خباز میخوانند و عم شیخ نظامی میدانند. گویند میان او و حکیم سوزنی مهاجات بوده . وی در صنایع و بدایع سخن صاحب مهارت است و در قصیده ای که مطلع آن این است :ای فلک راهوای قدر...
-
نظام الدین گنجوی
لغتنامه دهخدا
نظام الدین گنجوی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) محمود مکنی به ابوالعلاءو ملقب به ملک الشعرا و استادالشعرا. رجوع به ابوالعلاء گنجوی و نیز رجوع به ریحانة الادب ج 4 ص 213 شود.
-
ابن خطیب گنجوی
لغتنامه دهخدا
ابن خطیب گنجوی . [ اِ ن ُ خ َ ب ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) شاعری از مردم گنجه و شوی مهستی شاعر معروف .
-
جستوجو در متن
-
نظام الدین
لغتنامه دهخدا
نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ](اِخ ) (خواجه ) ابوالعلاء گنجوی . رجوع به ابوالعلاء گنجوی و نیز رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 1 ص 199 شود.
-
گنجه ای
لغتنامه دهخدا
گنجه ای . [ گ َ ج َ /ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به گنجه . رجوع به گنجوی شود.
-
شیخ نظامی
لغتنامه دهخدا
شیخ نظامی . [ ش َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به نظامی گنجوی شود.
-
خسروشیرین
لغتنامه دهخدا
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ](اِخ ) نام یکی از کتابهای خمسه ٔ نظامی گنجوی است .
-
گله بند
لغتنامه دهخدا
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده .(گنجینه ٔ گنجوی ص 336).
-
مایستان
لغتنامه دهخدا
مایستان . [ ی َ ] (اِمرکب ) جایگاه و مرکز سرمایه و سود. (گنجینه ٔ گنجوی ص 140). از «مایه » + «ستان » پساوند مکان : بهتر از این مایستانیت نیست سود کن آخر که زیانیت نیست .نظامی (از گنجینه ٔ گنجوی ).