کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنجه ای
لغتنامه دهخدا
گنجه ای . [ گ َ ج َ /ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به گنجه . رجوع به گنجوی شود.
-
واژههای مشابه
-
گنجه بانو
لغتنامه دهخدا
گنجه بانو. [ گ َ ج ِ ] (اِ مرکب ) در لاهیجان حیوانی است شبیه به موش خرما که فندق و گردو غذای آن است و مشهور است که سکه را زیاد دوست دارد. «گنجه بانوی » نیزخوانده میشود. (فرهنگ گیلکی تألیف منوچهر ستوده ص 215). در مازندران آن را «آروسک » (عروسک ) می ن...
-
گنجه خیز
لغتنامه دهخدا
گنجه خیز. [ گ َ ج َ / ج ِ ] (ن مف مرکب ) برخاسته از گنجه . که در گنجه نشو و نما یافته : چون فروزنده شد به عکس و عیارنقد این گنجه خیز رومی کار.نظامی (هفت پیکر ص 361).
-
گنجه رود
لغتنامه دهخدا
گنجه رود. [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام رودی است به مازندران . رجوع به گنج رود شود.
-
جامع گنجه
لغتنامه دهخدا
جامع گنجه . [ م ِ ع ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) مسجدی است در گنجه که شاه عباس اول در سال 1015 هَ .ق . یعنی همان تاریخی که گنجه را فتح کرد، در آنجا بنا نهاده است . معمار این مسجد شیخ بهائی بوده که تفصیل آن را در سنگی مرتسم کرده بود و بعداً قشون قراباغیها مسجد ...
-
قشلاق گنجه
لغتنامه دهخدا
قشلاق گنجه . [ ق ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 42 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 4 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . 226 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول ...
-
گنجه ٔ شیر عبدالخانی
لغتنامه دهخدا
گنجه ٔ شیر عبدالخانی . [ گ َ ج ِ ی ِ ع َ دُل ْ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان درزآب بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد که در 31هزارگزی شمال باختری مشهد، کنار راه شوسه ٔ مشهد به ارداک واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 1019 تن است . آب آن از قنات تأمین م...
-
قشلاق گنجه لو
لغتنامه دهخدا
قشلاق گنجه لو. [ ق ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 36 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مایل به گرمی مالاریایی است . محل قشلاق 491 نفر از ا...
-
مسجد جامع گنجه
لغتنامه دهخدا
مسجد جامع گنجه . [ م َ ج ِ دِم ِ ع ِ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) رجوع به جامع گنجه شود.
-
جستوجو در متن
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) گنجه ای . رجوع به تاج الدین احمدبن خطیب گنجه ای شود.
-
عقنة
لغتنامه دهخدا
عقنة. [ ع َ ق َ ن َ ] (اِخ ) قلعه ای است به اران . (منتهی الارب ). نام قلعه ای است در اَرّان از نواحی جَنْزة (گنجه ). (از معجم البلدان ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (امیر ...). رجوع به احمدبن خطیب گنجه ای شود.
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش َ ت َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است از اعمال اران میان بردعه و گنجه . (از معجم البلدان ).