کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گم بگور کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گم بگور کردن
لغتنامه دهخدا
گم بگور کردن . [ گ ُ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . گم کردن . در جایی نهفتن که یافتن آن مشکل بود. از میان بردن . و رجوع به گم و گور کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
گم گم
لغتنامه دهخدا
گم گم . [ گ ُ گ ُ ] (اِ صوت ) آواز کندیدن نقب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
گم اسحاق
لغتنامه دهخدا
گم اسحاق . [ گ ُ اِ حا] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 36هزارگزی جنوب میان آباد واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 92 تن است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و بنشن و شغل اهالی زراعت ، مالداری و ص...
-
گم رزین
لغتنامه دهخدا
گم رزین . [ گ ُ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) گم رزین مخلوط طبیعی جسم صمغی و ماده ٔرزینی میباشد و معمولاً مقدار رزین بیشتر از صمغ آن است . بنابراین گم رزینها در الکل قوی و یا آب کاملاً حل نمیشود، ولی در الکل ضعیف 50 تا 60 زینه محلول است . از گم رزینها می...
-
گم رفتن
لغتنامه دهخدا
گم رفتن . [ گ ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) غلط رفتن . (آنندراج ) : بسی گم میروی خود را ادب کن .چو ره گم کرده ای خضری طلب کن .غنیمت (از آنندراج ).
-
گم زدن
لغتنامه دهخدا
گم زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن . (آنندراج ) : سردهانت ذره ای هرگز نشد بر من یقین دل می برد دزدیده او در گوشه ای گم میزند.ویسی (از آنندراج ).
-
گم شدن
لغتنامه دهخدا
گم شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یاوه شدن . ضایع شدن . ناپدید گشتن . دور شدن . از دست رفتن . جدا شدن . نیست شدن : چنان نامور گم شد از انجمن چو از باد سرو سهی از چمن . فردوسی .ندیدی تو بدهای افراسیاب که گم شد ز ما خورد و آرام و خواب . فردوسی .نام آن...
-
گم گردیدن
لغتنامه دهخدا
گم گردیدن . [ گ ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) گم گشتن . گم شدن . مفقود شدن .
-
گم گشتن
لغتنامه دهخدا
گم گشتن . [ ُگ گ َ َت ] (مص مرکب ) گم شدن . گم گردیدن . معدوم شدن . مفقود شدن : روز گم گشتن فرزند تقادیر قضاچاه دروازه کنعان به پدر ننماید. سعدی (صاحبیه ).ربنا انا ظلمنا گفت و آه یعنی آمد ظلمت و گم گشت راه .مولوی .
-
گم گول
لغتنامه دهخدا
گم گول . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 12000گزی شمال باختری صالح آباد و 6000گزی باختری راه شوسه ٔ ایلام به مهران واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 200تن است . آب آن از چشمه ٔ شور تأمین میشود. محصول آن غلات ، ذرت ...
-
گم بودگی
لغتنامه دهخدا
گم بودگی . [ گ ُ دَ / دِ ](حامص مرکب ) هراسان شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
گم بوده
لغتنامه دهخدا
گم بوده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گم شده . از دست داده شده : که بیژن بجایست خرسند باش بر امید گم بوده فرزند باش . فردوسی .همه درددل پیش دستان بخواندغم پور گم بوده با او براند. فردوسی . || سرگردان . متحیر : مرا در دین نپندارد کسی حیران و گم بوده ...
-
گم درق
لغتنامه دهخدا
گم درق . [ گ ُ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو از بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 46هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 14هزارگزی خاور راه شوسه ٔ صائین دژ به میاندوآب واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 10 تن است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول ...
-
گم زده
لغتنامه دهخدا
گم زده . [ گ ُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گمراه . (آنندراج ) (غیاث ). || منافق . گنه کار. (شمس اللغات ).