کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گمشده
لغتنامه دهخدا
گمشده . [ گ ُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مفقود. فقید. یاوه . یافه . هرزه . خله . گم گشته . (یادداشت مؤلف ). ضالَّة. (دهار) (منتهی الارب ). ضال َّ. (ترجمان القرآن ) : ای گمشده و خیره و سرگشته کسایی گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال . کسایی .هر سر که ک...
-
جستوجو در متن
-
نشدت
لغتنامه دهخدا
نشدت . [ ن ِ دَ ] (ع مص ) جستجو کردن گمشده را. (از غیاث اللغات ). نشدة. رجوع به نِشدَة شود.
-
نشد
لغتنامه دهخدا
نشد. [ ن َ ] (ع مص ) جستن گمشده را. (آنندراج ). طلب کردن و جستن گمشده را. (از ناظم الاطباء) (از المنجد). نشدة. نشدان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || تعریف نمودن [ گمشده را ] . (آنندراج ). تعریف کردن [ گمشده را ] . (از ناظم الاطباء) (از ا...
-
یاف
لغتنامه دهخدا
یاف . (ص ) یافه . بیهوده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). بیهوده و یاوه و باطل . (از ناظم الاطباء). || گمشده . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). رجوع به یافه شود.
-
شنداخ
لغتنامه دهخدا
شنداخ . [ ش ِ / ش ُ ] (ع اِ) شُنْدُخ در معنی طعامی که هرکه خانه ای بنا کند یا از سفر بازآید یا گمشده ٔ خود را بیابد آن را تهیه می کند. (از اقرب الموارد) . و رجوع به شندخ و شنذاخ شود.
-
شنداخی
لغتنامه دهخدا
شنداخی . [ ش ُ خی ی ] (ع اِ) شنداخ . شندخ . شندخة. طعام ضیافت که برای خانه ٔ نوساخت یا برگشت از سفر یا یافتن گمشده فراهم سازند. (از اقرب الموارد). شنداخ . رجوع به مترادفات این لغت شود.
-
وجدان
لغتنامه دهخدا
وجدان .[ وُ ] (ع اِ) ج ِ وجید، به معنی زمین هموار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وجید شود. || (مص ) گمشده یافتن . (منتهی الارب ).
-
بازیافتی
لغتنامه دهخدا
بازیافتی . (حامص مرکب )پول بازیافتی . به دست کردن چیزی از وجهی سوخت شده ومانند آن (یادداشت مؤلف ). آنچه پس از هلاک و اضمحلال و سوخت شدن به دست آید. گمشده ٔ بار دیگر یافته : هر چه از او وصول شود بازیافتی است . (یادداشت مؤلف ).
-
بغیة
لغتنامه دهخدا
بغیة. [ ب َ غی ی َ ] (ع اِ) مطلوب و حاجت . (منتهی الارب ). || گمشده ای که آنرا جویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || طلایه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). ج ، بغایا.
-
نشدة
لغتنامه دهخدا
نشدة. [ ن ِ دَ ] (ع مص ) جستن گمشده را. (منتهی الارب ) (از تاج المصادر بیهقی ). نشد. (اقرب الموارد). || تعریف نمودن گمشده را. (از منتهی الارب ). نشد. (اقرب الموارد). || بشناختن کسی را. || سوگند دادن به خدا. (از منتهی الارب ). سوگند بر کسی دادن . (زوز...
-
واجستن
لغتنامه دهخدا
واجستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جستجو و تفحص نمودن . جستجوی چیز گمشده کردن . (آنندراج ). بازجستن و جستجو کردن چیزی را پس از غایب بودن و تفحص نمودن از چیز گمشده . (ناظم الاطباء). تفقد. (زوزنی ) (ترجمان قرآن عادل بن علی ). تفحص کردن . تفتیش . واپرسیدن ...
-
ضالة
لغتنامه دهخدا
ضالة. [ ضال ْ ل َ ] (ع ص ) شتر که بی شبان و صاحب در جای هلاک باشد. (منتهی الارب ). گمشده (مذکر و مؤنث در وی یکسانست ). (منتهی الارب ) (دهار). گم گشته از حیوان (مذکر و مؤنث ) و جز آن . ضایعه . چیزی گمشده . (منتخب اللغات ). و در شعر بتخفیف نیز آمده ا...
-
افتقاد
لغتنامه دهخدا
افتقاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بمعنی گم کردن یعنی ناموجود کردن . (غیاث اللغات ). گم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فقد. (تاج المصادر بیهقی ). فقدان . نایافتن . (یادداشت بخط مؤلف ). || گمشده را جستن . (منتهی الارب ) (ن...
-
مفتقد
لغتنامه دهخدا
مفتقد. [ م ُ ت َ ق َ ] (ع ص ) گم کرده شده . نایافته شده . (از غیاث ) (از آنندراج ). گمشده . جستجوشده . (از ناظم الاطباء). از دست داده . از میان رفته : منتهای اختیار آن است خودکاختیارش گردد اینجا مفتقد. مولوی .و رجوع به افتقاد شود. || تفقد کرده شده یع...