کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گمرک
لغتنامه دهخدا
گمرک . [ گ ُ رُ ] (اِ) باژ. باج . مَکس . کلمه گمرک بنابر مشهور از ریشه ٔ یونانی کوم مرکس یا کومرکی و به معنی حقوقی است که بر کالا و مال التجاره تعلق می گیرد و به عقیده ٔ بعضی از نویسندگان پس از فتح قسطنطنیه دولت عثمانی این واژه را از زبان یونانی اخذ ...
-
واژههای مشابه
-
گمرک خانه
لغتنامه دهخدا
گمرک خانه .[ گ ُ رُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن خراج گمرک از مال التجاره می گیرند. (ناظم الاطباء). باژخانه . راه دارخانه . باجگاه . باژستان . و رجوع به گمرک شود.
-
گمرک کهنه
لغتنامه دهخدا
گمرک کهنه . [ گ ُ رُ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوره تو از بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین که در 6000گزی شمال قصرشیرین ، کنار رودخانه ٔ قوره تو در مرز ایران و عراق واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه ٔ آن 50 تن است . آب آن از رودخانه ٔ قوره تو...
-
جستوجو در متن
-
گمرکچی
لغتنامه دهخدا
گمرکچی . [ گ ُ رُ ] (اِ مرکب ) بازگیر. باج گیر. باربان . راه دار. مکاس . عشار. کسی که در گمرک کار میکند.کسی که متصدی امور گمرک است . و رجوع به گمرک شود.
-
راهدارخانه
لغتنامه دهخدا
راهدارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گمرک . (یادداشت مؤلف ). محل گمرک . باجگاه . گمرک خانه . (یادداشت مؤلف ). راهداری . محل گرفتن عوارض یا مالیات راه . باجگیران . جایگاه محافظان راهها در طول راه . پاسگاه قره سورانها.
-
شه بندر
لغتنامه دهخدا
شه بندر. [ ش َه ْ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) شهبندر. مخفف شاه بندر. رئیس سوداگران و بازرگانان . (ناظم الاطباء). || رئیس گمرک خانه . || بندر آزاد. || گمرک خانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به شاه بندر شود.
-
قاچاق کردن
لغتنامه دهخدا
قاچاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از قاچاق ترکی + کردن فارسی . گریزاندن از گمرک . ادا نکردن باج . مال التجاره را به نهانی از عشار یا از راهی غیرمسلوک بردن تا ادای باج و گمرک آن نکنند. بهرجه .
-
چوکی
لغتنامه دهخدا
چوکی . (هندی ، اِ) نشیمنگاه مرتفع و سکو و کرسی است . قراول خانه . محلی که در آن گمرک را جمع کنند. (ناظم الاطباء).- چوکی گماشته ؛ رئیس گمرک جزء. || محافظ و پاسبان . (ناظم الاطباء).
-
گریزه
لغتنامه دهخدا
گریزه . [ گ ُ زَ / زِ ] (اِ) قاچاق : از ایران چای ... را بی گمرک گریزه می آورند. (از کتاب تحفه ٔ اهل بخارا).
-
باج گرفتن
لغتنامه دهخدا
باج گرفتن . [گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گمرک ، خراج ، راهداری گرفتن .
-
باژخانه
لغتنامه دهخدا
باژخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) باج خانه . گمرک . باژگاه . راهدارخانه . (یادداشت مؤلف ).
-
باژگیر
لغتنامه دهخدا
باژگیر. (نف مرکب ) کسی که باج و خراج و مالیات میگیرد. باج گیر. (ناظم الاطباء). گمرک چی .
-
گریزاندن
لغتنامه دهخدا
گریزاندن . [ گ ُ دَ ] (مص ) فرار دادن . || رهانیدن مال التجاره از باج و گمرک از راهی غیرمسلوک تا باج ندهد. قاچاق کردن . رجوع به گریزانیدن شود.