کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گلفتن
لغتنامه دهخدا
گلفتن . [ ] (اِ مرکب ) گلیدن . جامه ٔ ابریشمین و زربفت بسیار نازک قندهاری . (دیوان نظام قاری چ استانبول ص 204).
-
غل خوردن
لغتنامه دهخدا
غل خوردن . [ غ ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن چیزی مدور. غلت خوردن . غلطان رفتن . غلطیدن . گلیدن . تدحرج : غل خوردن توپ ، گردو، گلوله روی زمین .
-
گلانیدن
لغتنامه دهخدا
گلانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) در گناباد گلیدن و گلاندن (غلطانیدن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). «گنابادی ». تکانیدن و افشاندن دامن جامه و قالی و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ) : سحرگه باد برگ گل گلان است ز درد آن فغان بلبلان است . زراتشت بهرام پژدو.رج...
-
غلطیدن
لغتنامه دهخدا
غلطیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) گردیدن به پهلو. گردیدن بر روی خود. غلتیدن . غلط خوردن . غلط زدن . بجخیزیدن . گلیدن . غل خوردن . تدحرج : خروشان بغلطید بر خاک بربه پیش خداوند پیروزگر. فردوسی .بغلطید بر خاک و زو رفت هوش بیفتاد بر جای بیهوش و توش . فردوسی .فرو...