کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
گل گیر
لغتنامه دهخدا
گل گیر. [ گ ِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ گل . || (اِ مرکب ) قطعه آهنی محدب که بالای چرخ اتومبیل ، دوچرخه و موتوسیکلت قرار دهند بخاطر زدودن گل .
-
گل گیر
لغتنامه دهخدا
گل گیر. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) مقراضی که گل شمع و چراغ را بدان گیرند. (آنندراج ). مقراضی که با آن گل فتیله ٔ چراغ برند. گاز : خاکساران ز اغنیا محتاج همراهی نیندشمعدان گل کجا دربند گل گیر طلاست .میرزا عبدالغنی (از آنندراج ).
-
گل گیر
لغتنامه دهخدا
گل گیر. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک مهد بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به هفتگل . هوای آن سرد و دارای 1500تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج است . شغل اهالی زراعت و گله داری و ر...
-
جستوجو در متن
-
گل گر
لغتنامه دهخدا
گل گر. [ گ ِ گ َ ] (ص مرکب ) طیان . (مهذب الاسماء). بنا. راز. گلگیر. گلکار : همان گل گران را ز نو بار دادهمان خانه ها کرد و خوشه نهاد. شمسی (یوسف و زلیخا).چو بر گل گران بدره ها بخش کردهمه رنگ رخسارشان رخش کرد. شمسی (یوسف و زلیخا).مرد سقا و گل گر و حم...
-
سبزآباد
لغتنامه دهخدا
سبزآباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک مهه ٔ بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع در 40 هزارگزی جنوب خاوری مسجد سلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجد سلیمان به هفت گل . هوای آن گرم و دارای 700 تن سکنه است . آب آنجا از گلگیر تأمین میشود. محصول ...
-
کلبتان
لغتنامه دهخدا
کلبتان . [ ک َ ب َ ] (ع اِ) انبر آهنگران . (منتهی الارب ). به صیغه ٔ تثنیه انبر آهنگران که آهن تافته را بدان از کوره درآورند. (ناظم الاطباء). بمعنی کلبتین باشد و آن آلتی است که آهنگران و امثال ایشان را، که آهن تفته را بدان برگیرند و آن را انبر هم می ...
-
کلبتین
لغتنامه دهخدا
کلبتین . [ ک َ ب َ ت َ ] (ع اِ) کلبتان . (برهان ). انبر آهنگران . (آنندراج ). انبر آهنگران که بدان آهن تافته را از کوره بر آورند. (ناظم الاطباء). تثنیه ٔ کلبة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).و رجوع به کلبتان شود. || انبر نیشگران . (آنندراج ). ابزاری که ...
-
کاز
لغتنامه دهخدا
کاز. (اِ) کازه .(جهانگیری ). زمین کنده که چهارپایان را آنجا کنند. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). موضعی باشد که در کوه و بیابان برکنند تا بشب مردم و چهارپایان در آنجا باشند. (صحاح الفرس ). جای بر زمین فروکنده در بیابانها و کوهها که بشب چهارپایان اندر آن کنند ...