کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلگون کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلگون کردن
لغتنامه دهخدا
گلگون کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرخ کردن : شوم جامه ٔ رزم بیرون کنم به می روی پژمرده گلگون کنم . فردوسی .زردرویی میکشم زآن طبعنازک بی گناه ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم .حافظ.
-
واژههای مشابه
-
گلگون چرخ
لغتنامه دهخدا
گلگون چرخ . [ گ ُ ن ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان ) (آنندراج ). || کنایه است از خورشید : زآن رخش جوزا پاردم چون جوزهر بربسته دم گلگون چرخ افکنده سم شبرنگ هرا ریخته .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 380).
-
گلگون اهتزاز
لغتنامه دهخدا
گلگون اهتزاز. [ گ ُ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) اسبی که در جنبش و حرکت چون گلگون باشد. به روش گلگون . به دویدن گلگون : اعوجی کردار و دلدل قامت و شبدیزنعل رخش فرمان و براق اندام و گلگون اهتزاز.منوچهری .
-
گلگون قبا
لغتنامه دهخدا
گلگون قبا. [ گ ُق َ ] (ص مرکب ) صفت کشته ای که لباس او خونین باشد. کشته ای که قبا و جامه ٔ او خون آلوده باشد : یوسف گلگون قبا وای علی اکبرم گم شده در کربلا وای علی اکبرم .؟
-
گلگون کمیت
لغتنامه دهخدا
گلگون کمیت . [ گ ُ ک ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از شراب سرخ است ، زیرا کمیت نام رنگی از اسب است و شراب را نیز گویند. (آنندراج ) : نقره خنگ صبح را در تاخت سلطان ختن ساقیا گلگون کمیتت را به میدان درفکن ؟؟ (از آنندراج ).
-
گردنه ٔ گلگون
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ گلگون . [ گ َ دَ ن َ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه کازرون به بهبهان میان چنار شاهی جان و شایجو، واقع در 39075گزی کازرون .
-
جامه ٔ گلگون
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ گلگون . [ م َ / م ِ ی ِ گ ُ گو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از محبوب . (بهار عجم ) (آنندراج ) : جامه ٔ گلگون من امشب بس که عالم سوز بودگر بشمع کشته میزد آستین درمیگرفت .میرزاملک مشرقی (از بهار عجم ) (از آنندراج ).
-
رنگرز گلگون
لغتنامه دهخدا
رنگرز گلگون . [ رَ رَ زِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب فروش است . (برهان قاطع) (آنندراج ). خَمّار. (برهان قاطع).
-
اشک گلگون
لغتنامه دهخدا
اشک گلگون . [ اَ ک ِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ) : گر کُمیت ِ اشک گلگونم نبودی گرم روکی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع. حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 199).و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خو...
-
جستوجو در متن
-
تورید
لغتنامه دهخدا
تورید. [ ت َ ] (ع مص ) گلگون کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). گلگون کردن رخسار را. یقال : وردت المراءة خدها؛ اذا حمرت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || رنگ کردن لباس را به رنگ گل سرخ . (ازاقرب الموارد). ||...
-
گردن خم کردن
لغتنامه دهخدا
گردن خم کردن . [ گ َ دَ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گردن انداختن . (آنندراج ). تواضع کردن . فروتنی : میتراود می گلگون ز رگ و ریشه ٔ ماپیش خم گردن خود خم نکند شیشه ٔ ما.صائب (از آنندراج ).
-
افیون کردن
لغتنامه دهخدا
افیون کردن . [ اَف ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افیون ریختن در چیزی : ساقی اندر قدحم باز می گلگون کرددر می کهنه ٔ دیرینه ٔ ما افیون کرد.حافظ (از ارمغان آصفی ).
-
چهر برافروختن
لغتنامه دهخدا
چهر برافروختن . [ چ ِ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) روی رخشان کردن . نورانی کردن روی . تابناک کردن . متلألأ کردن : که چون بامدادان چراغ سپهرجمال جهان را برافروخت چهر. نظامی .|| سرخ شدن چهره . گلگون شدن . گل بر چهره شکفاندن . گل انداختن چهره . || مجازاً خ...