کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلریزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گل باران
لغتنامه دهخدا
گل باران . [ گ ُ ] (اِمص مرکب ) گلریزان . گل پاشان . و رجوع به گل باران کردن شود.
-
گل برافشاندن
لغتنامه دهخدا
گل برافشاندن . [ گ ُ ب َ اَ دَ] (مص مرکب ) گلریزان کردن . گل پاشاندن : بیا تا گل برافشانیم و می درساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم . حافظ.رجوع به گل افشاندن شود.
-
اشکباز
لغتنامه دهخدا
اشکباز. [ اَ ] (نف مرکب ) اشک فشان و اشک ریز مثله و اشک ریزان مزیدعلیه و جمع آن و نیز اشک ریختن چون آبریزان و گلریزان که بمعنی ریختن آب و گل است ... : ز زور گریه برون آوریم دریا راز اشکبازی ما جای پرگهر تنگ است . ظهوری (از آنندراج ).گویا همان اشکبار ...
-
گل افشان کردن
لغتنامه دهخدا
گل افشان کردن . [ گ ُ اَ ک َدَ ] (مص مرکب ) گلریزان کردن . پراکندن گل بسیار. ریختن گل بسیار بر سر کسی . گل باران کردن : پسر را پدرگر به زندان کنداز آن به که دشمن گل افشان کند. فردوسی .خوش باشد در بساره ها می خوردن وز بام بساره ها گل افشان کردن . اسدی...
-
گلریز
لغتنامه دهخدا
گلریز. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) پارچه که گلهای سرخ در آن بافند. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) : ز زیر پرده ٔ گلریز شب سوی خورشیدسحر به چشم تباشیر خنده زد یعنی ... سیف اسفرنگ .بیا که پرده ٔ گلریز هفت خانه ٔ چشم کشیده ایم به تحریر کارگاه خیال . حافظ.آستین طومار ...
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح مستعمل است : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .آمد آن نوبهار توب...