کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفته شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
منملس
لغتنامه دهخدا
منملس . [ م ُ م َ ل ِ ] (ع ص ) نرم و تابان . (آنندراج ). صیقل شده و جلاداده شده و تابان کرده شده . || خلاص شده و رهاشده . || بازداشته شده . || چشم خیره شده . (ناظم الاطباء).
-
محفور
لغتنامه دهخدا
محفور. [ م َ ] (ع ص ) کاویده شده . کنده شده . (منتهی الارب ). کاویده شده و خالی شده . (ناظم الاطباء).
-
واگذاشته
لغتنامه دهخدا
واگذاشته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) متروک . رها شده . ول شده . || مفوض . تسلیم شده . سپرده شده . تحویل شده .
-
محول
لغتنامه دهخدا
محول . [ م ُ ح َوْ وَ ] (ع ص ) سپرده کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). سپرده شده . تحویل شده . واگذارشده . || مبدل شده و برگردانیده شده . (ناظم الاطباء). تغییر حال داده .
-
محکی
لغتنامه دهخدا
محکی . [ م َ کی ی ] (ع ص ) بیان شده . گفته شده . || بازگفته شده . نقل شده . || نوشته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به حکایت شود.
-
مصیقل
لغتنامه دهخدا
مصیقل . [ م ُ ص َ ق َ ] (ع ص ) صیقل شده و جلاداده شده . (ناظم الاطباء). روشن کرده شده و از رنگ و تیرگی پاک کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). صیقلی . جلاداده . صیقلی شده .
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م َ لی ی ] (ع ص ) در آتش افکنده شده و بریان شده . (از اقرب الموارد). بریان شده و کباب شده و در آتش افکنده شده و برشته شده و سوخته شده . (ناظم الاطباء).
-
مؤاخذ
لغتنامه دهخدا
مؤاخذ. [ م ُ آ خ َ ] (ع ص ) معاقب و آنکه خداوند عالم وی را از جهت گناهی که کرده است عقوبت می کند. (ناظم الاطباء). گرفتار. گرفته شده به گناه . (یادداشت مؤلف ). || سیاست شده و سزاداده شده و عقوبت شده و سرزنش کرده شده و عتاب شده و ملامت کرده شده و باز...
-
محکوک
لغتنامه دهخدا
محکوک . [ م َ ] (ع ص ) حک شده . تراشیده شده . (ناظم الاطباء). کنده کاری شده . نگین که بر آن کنده شده باشد. (آنندراج ). || آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده .
-
مترجم
لغتنامه دهخدا
مترجم . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ ازتازی ، ترجمه شده و معنی کرده شده . (ناظم الاطباء). برگردانده شده از زبانی به زبانی دیگر. ترجمه شده . و رجوع به ترجمه و ترکیب های آن شو...
-
معرف
لغتنامه دهخدا
معرف . [ م ُ ع َرْ رَ ] (ع ص ) شناسانیده شده و آگاهانیده شده و اعلام شده و معرفه شده . (ناظم الاطباء). شناخته شده و تعریف کرده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعریف شود.
-
گراور
لغتنامه دهخدا
گراور. [ گ ِ وُ ] (فرانسوی ،اِ) تصویر چیز کنده شده وحکاکی شده . شکل کنده شده . صورت کلیشه شده . نقش . رسم .
-
رندیده
لغتنامه دهخدا
رندیده . [ رَ دی دَ / دِ ] (ن مف ) رنده شده . صیقل شده . تراشیده شده . زدوده شده . رجوع به رندیدن و رند و رنده شود.
-
مثبت
لغتنامه دهخدا
مثبت . [ م ُ ث َ ب ب َ ] (ع ص ) برقرار داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). برجای داشته شده و ثابت گردانیده . (ناظم الاطباء). || ثبت شده و نوشته شده . (ناظم الاطباء).
-
محمی
لغتنامه دهخدا
محمی . [ م َ می ی ] (ع ص ) آهن گرم شده . (آنندراج ). آهن گرم شده در آتش . تافته . آهن تفته . || حمایت کرده شده . نگاهداشته شده . || گرفتار تب . (ناظم الاطباء).