کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفته بودید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غلط گفته
لغتنامه دهخدا
غلط گفته . [ غ َ ل َ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب )غلطگفته شده . سخنی که به غلطگفته باشند : غلطگفته را تازه کردم طرازبدین عذر واگفتم آن گفته باز.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
جغ
لغتنامه دهخدا
جغ. [ ] (اِخ ) (مولانا ...) نامی بوده است میرزا شاهرخ ، پسر امیرتیمور گورکان را : «[ اسکندربن قرایوسف ] با قباد ولیلی آغاز خشونت و بدمزاجی کرد بنابر آن که شما به چه جهت ساوری و پیشکش برای مولانا جغ یعنی میرزا شاهرخ فرستاده بودید». (حبیب السیر چ خیام ...
-
باسمیش
لغتنامه دهخدا
باسمیش . [ ] (اِخ ) نام امیری از امرای غازان که مأموریتی نیز در شیراز داشته است : در مجلسی که پادشاه شراب میخورد و ذکرامرا میفرمود سید قطب الدین شیرازی حاضر بوده و گفت «باسمیش مردی نیکو سیرت بود» پادشاه فرمود که نیکی او بدان سبب میگوئی که با هم به ش...
-
هباءة
لغتنامه دهخدا
هباءة. [ هََ ءَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است که در آن جنگی در نزدیکی دیوار مدینه واقع شد. (ناظم الاطباء). نام جنگی است که در زمین هباءة نزدیک مرداب هباءة بین قیس بن زهیر عبسی و حذیفةبن بدر فزاری واقع شد و در این جنگ حذیفة به دست قیس به قتل رسید. (...
-
زلفة
لغتنامه دهخدا
زلفة. [ زُ ف َ ] (ع اِ) کاسه و پنگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کرانه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نزدیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): فلما راوه زلفة سیئت...
-
اربی
لغتنامه دهخدا
اربی . [ اَ با ] (ع ن تف ) زیادتر. زیاده . افزون : و لاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثاً تتخذون ایمانکم دَخلاً بینکم ان تکون امةٌ هی اربی من امة انما یبلوکم اﷲ به و لیبینن لکم یوم القیمة ماکنتم فیه تختلفون . (قرآن 92/16)؛ و نباشید مانند آنکه...
-
خالد عبد
لغتنامه دهخدا
خالد عبد. [ ل ِ دِ ع َ ] (اِخ ) وی ازحسن و ابن المنکدر و جز این دو حدیث روایت میکند و از او سلم بن قتیبة حدیث دارد. عمروبن علی او را طرد و دارقطنی تکذیب کرده است . ابن حبان میگوید: او سارق حدیث بوده و از کتب مردم نقل حدیث میکرده است . فلاس میگوید: از...
-
پی کردن
لغتنامه دهخدا
پی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن چیزی یا کسی یا فکری را تعقیب کردن آن . دنبال کردن آن . تعاقب کردن آن : وانچه زو درگذشته هم نگذاشت یا پی اش کرد، یا پی اش برداشت . نظامی .شد غلام ملک به می خوردن بشدنداز پی اش به پی کردن . اوحدی .دزد گ...
-
حرون
لغتنامه دهخدا
حرون . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) اسب سرکش . اسب توسن . اسب نافرمان . اسب بی فرمان . اسب ناآموخته . آن اسب که برجای ایستد و نرود. (مهذب الاسماء).شموس . اسب ناآموخته و عرب نیز حرون گویند. (صحاح الفرس ). توسن از ستوران که سم غیرشکافته دارند. (منتهی الارب ). چم...
-
حسین قمی
لغتنامه دهخدا
حسین قمی . [ ح ُ س َ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) (حاج آقا...) ابن محمودبن محمدعلی طباطبائی مشهدی . در قم 15 ربیع اول 1282 هَ . ق . 1865/ م . متولد شد و پس از تحصیلات مقدماتی به سامراء رفت و در 1331 هَ . ق . به ایران بازگشت و در مشهد سکونت گزید و در 1349 هَ . ق ...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زُ ب َ ] (اِخ ) عمروبن معدیکرب زبیدی . از زبید الاصغر است که بطنی از زبید حجاز میباشند. (از لسان العرب ). سمعانی آرد: عمروبن معدیکرب مکنی به ابوثور دلاور عرب . در روزگار عمر خطاب در نبرد نهاوند کشته شد. (از انساب ). ابن اثیر آرد: عمروبن معد...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد اردبیلی ، معروف بمقدس اردبیلی ، در روضات الجنات مولی احمد مقدس آمده است . او از علماء و ثقات فقهاء شیعه است . و صاحب روضات الجنات گوید: بزهد وورع و امانت و دیانت وی ، چون خلق نیکوی پیغمبر و شجاعت علی و بخشندگی حاتم ، ...
-
رژی
لغتنامه دهخدا
رژی . [ رِ ] (اِخ ) به زمان صدارت میرزا حسینخان مشیرالدوله امتیاز راه آهن به دولت انگلیس داده شده بود که به موقع اجرا نرسید و این معامله همیشه مورد بحث و ادعای دولت انگلیس با دولت ایران بود تا مراجعت ناصرالدین شاه از سفر سیم فرنگ (1307 هَ . ق .) زمان...
-
ماضی
لغتنامه دهخدا
ماضی . (ع ص ) گذرنده . (منتهی الارب ). گذرنده و گذشته . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || قاطع هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برنده و قاطع خواه شمشیر باشد و یا جز آن . (ناظم الاطباء) : شمشیر ماضی او به منام نیام راضی نشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ...