کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفته باشید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غلط گفته
لغتنامه دهخدا
غلط گفته . [ غ َ ل َ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب )غلطگفته شده . سخنی که به غلطگفته باشند : غلطگفته را تازه کردم طرازبدین عذر واگفتم آن گفته باز.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
وفقکم ا
لغتنامه دهخدا
وفقکم ا. [ وَف ْ ف َ ق َ ک ُ مُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) موفق باشید. خداوند موفق بدارد شما را.
-
قطیعاء
لغتنامه دهخدا
قطیعاء. [ ق ُ طَ ] (ع اِ) نوعی از خرما، یا آن شهریزاست . || اتقوا القطیعاء؛ یعنی از انقطاع یکدیگر برحذر باشید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
داستان فرستادن
لغتنامه دهخدا
داستان فرستادن . [ ف ِ رِدَ ] (مص مرکب ) نامه یا پیغام فرستادن : گر ایدونکه باشید همداستان به رستم فرستم یکی داستان .فردوسی .
-
عدة
لغتنامه دهخدا
عدة. [ ع ُدْ دَ ] (ع اِ) ساز و ساخت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). استعداد. یقال : کونوا علی عدة؛ یعنی بر آمادگی باشید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنچه مهیا شود برای مقابله با حوادث روزگار از مال و سلاح . (از اقرب الموارد). یقال...
-
معجزة
لغتنامه دهخدا
معجزة. [ م َ ج َ زَ / م َ ج ِ زَ ] (ع مص ) رجوع به معجز [ م َ ج َ / م َ ج ِ ] شود. || (اِ) جایی که در آن از کسب عاجز باشند و منه الحدیث : ولاتلبثوا بدار معجزة؛ یعنی در جایی که از کسب عاجز باشید اقامت نکنید. (از منتهی الارب ). جایی که در آن از کسب عاج...
-
جراحت داشتن
لغتنامه دهخدا
جراحت داشتن . [ ج ِ ح َ ت َ ] (مص مرکب ) زخم داشتن . ریش در بدن داشتن : پس گفتم [ احمدبن ابی دواد ] ای قاسم . گفت لبیک . گفتم تندرست هستی ؟ گفت هستم . گفتم هیچ جراحت داری ؟ گفت ندارم . کسهای خود را نیز گفتم گواه باشید تندرست است و سلامت است . گفتند گ...
-
باشیدن
لغتنامه دهخدا
باشیدن . [ دَ ] (مص ) بودن . (ناظم الاطباء) : در تنها باشیدن وسواس غلبه کند. (کیمیای سعادت ). با چنین امانت مغفل زیستن و بیکار باشیدن ظلومی باشد و جهولی . (کتاب المعارف ). و این مصلح باشیدن اهل ایمان و سلامت باشیدن اهل ایمان از غفلت و معصیت بوی آن آب...
-
عشق زدن
لغتنامه دهخدا
عشق زدن . [ ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح رنود، به منزله ٔ سلام گفتن بود که گاه بمعنی مشهور آید که فعل شرعی است و گاه بجای الوداع استعمال کنند. (آنندراج ).عشق گفتن . رجوع به عشق و عشق گفتن شود : عشق زد شمع که ای سوختگان خوش باشیدشعله هم آب بقائی ا...
-
طوسی
لغتنامه دهخدا
طوسی . (اِخ ) نام شاعری که در اوان کودکی امیر علیشیر نوائی درگذشته و این امیر ذکر وی در مجلس اول از تذکره ٔ مجالس النفائس آورده و گوید: مولانا طوسی مثل گوی و شعرش عام فریب بود، سال عمرش به صد رسید و این مطلعش مشهور است ، مطلع:زهی نوش لب لعلت حیات جاو...
-
تخشا
لغتنامه دهخدا
تخشا. [ ت َ ] (نف ) کوشنده و ساعی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). سعی کننده و کوشنده . (برهان ) (ناظم الاطباء).نعت فاعلی (صفت مشبهه ) از تخشیدن . پهلوی «توخشاک » ، پازند «توخشا» . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). دیگر اینکه حرف «ته...
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) یکی از عالمان و فقیهان مدینه در زمان عمربن عبدالعزیز است . عمر وی را با نه تن دیگر از فقیهان مدینه خواست و به آنان گفت شما را برای آن دعوت کردم که طرفدار حق و عدالت باشید. اگر کسی را دیدید که بیدادگری میکند و یا یکی از فرماندارا...
-
ممطورة
لغتنامه دهخدا
ممطورة. [ م َ رَ ] (اِخ ) اسم دیگر «واقفه » است و این اسم را موقعی که یونس بن عبدالرحمن قمی و ابوالحسن علی بن اسماعیل بن میثمی متکلمین امامیه با واقفه مناظره می کردند، ابوالحسن میثمی تمار از راه طعن بر ایشان نهاده و خطاب به واقفه گفته است که شما مثل ...
-
تیره بازار
لغتنامه دهخدا
تیره بازار. [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) اوضاع برهم . بدبختی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آشفتگی . درهم ریختگی اوضاع اجتماعی : به لشکر چنین گفت پس پهلوان که ای نامداران روشن روان چو خواهید کایزد بود یارتان کند روشن این تیره بازارتان کم آزار باشید و هم کم ز...