کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشن نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشن نشین
لغتنامه دهخدا
گشن نشین . [ گ َ ن ِ ] (اِ مرکب ) نام روزچهارم است از ماههای ملکی . (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
واژههای مشابه
-
گشن آمدن
لغتنامه دهخدا
گشن آمدن . [ گ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) طالب نر شدن : غنجه ؛ زن بگشن آمده : ز دشت رم گله در هر قرانی بگشن آید تکاور مادیانی .نظامی .
-
گشن دادن
لغتنامه دهخدا
گشن دادن . [گ ُ دَ ] (مص مرکب ) تلقیح . (زوزنی ). لقاح . (منتهی الارب ): تَأبیر؛ گشن دادن خرمابن . (تاج المصادر بیهقی ). اطلق النخلة؛ گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب ).
-
گشن کردن
لغتنامه دهخدا
گشن کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بار گرفتن و باردار شدن : شنیدم که چل مادیان گشن کردیکی تخم برداشت از وی به درد. فردوسی .|| با ماده نزدیک شدن : و سعادت وی [ ستور ] خوردن و خفتن و گشن کردن است . (کیمیای سعادت ).
-
گشن گرفتن
لغتنامه دهخدا
گشن گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حامل شدن . آبستن گردیدن : به فرمان خدا زو گشن گیردخدا گفتی شگفتی درپذیرد. نظامی .رجوع به گشن گیری شود.
-
گشن خواه
لغتنامه دهخدا
گشن خواه . [ گ ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) حیوانی که نر جوید. جفت جو. لاس .
-
گشن خواهی
لغتنامه دهخدا
گشن خواهی . [ گ ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) جفت جویی جانور. مستی . لاسی .
-
گشن گیری
لغتنامه دهخدا
گشن گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) عبارت است از آمیختن گامت نر با گامت ماده . در این عمل چند مرحله میتوان در نظر گرفت . اول گرده افشانی ، انتقال دانه ٔ گرده به اشکال مختلف صورت میگیرد. اگر گل ، نر ماده باشد و پرچم و مادگی آن در یکجا...
-
گشن یافته
لغتنامه دهخدا
گشن یافته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) جفت گرفته . || باردارشده . || پوشیده . || آسترشده . (ناظم الاطباء).
-
گشن یزداد
لغتنامه دهخدا
گشن یزداد. [ گ ُ ی َ ] (اِخ ) پسر شهرین از نجبای دوره ساسانیان : بعد از مرگ شهرین که از دودمان مهران بود برادرش کس فرستاد و پسر شهرین گشن یزداد (قدیس سابها) را طلب کرد تا مراسم قربانی و غذای مقدس را که حسب المعمول بایستی رئیس خانواده در ملک خانواده ا...
-
گشن خواه شدن
لغتنامه دهخدا
گشن خواه شدن . [ گ ُ خوا / خا ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نر جستن . طالب نر بودن . استسعاب : اقحفت البقرة اقفاحاً؛ گشن خواه شد گاو ماده . اقحفت الذئبة اقفاحاً؛ گشن خواه شد گرگ ماده . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
رستخیز
لغتنامه دهخدا
رستخیز. [ رَ ت َ / رَ ] (اِ مرکب ) رستاخیز. برخاستن مردگان . (از: ریست ، مرده ، میت + خیز، برخاستن ). (یادداشت مؤلف ). رستاخیز. قیامت . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (از فرهنگ جهانگیری ). روز قیامت و محشر و رستاخیز. (ناظم الاطباء). ب...
-
ابوشکور
لغتنامه دهخدا
ابوشکور. [ اَ ش َ ] (اِخ ) بلخی . یکی از اجله ٔ شعرای باستانی ایران . در تذکره ها ازتاریخ حیات او جز نام و موطن و از شعر وی غیر از بیتی چند در تذاکر و متفرقاتی در کتب لغت که همگی بر کمال قدرت طبع و جودت و صفای قریحت او دلیل کند بر جای نیست . ابوشکور ...