کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشنیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشنیزی
لغتنامه دهخدا
گشنیزی . [ گ ِ ] (ص نسبی ) بسان گشنیز. بمانند گشنیز. || ورقی از اوراق بازی که خالهای آن بشکل برگ گشنیز است . ورق قمار که بر آن صورت گشنیز نقش است : تک خال گشنیزی . دو لوی گشنیزی . ده لوی گشنیزی .
-
واژههای مشابه
-
اطریفل گشنیزی
لغتنامه دهخدا
اطریفل گشنیزی . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )بگیرند پوست هلیله ٔ کابلی و پوست بلیله و آمله ٔ مقشر و هلیله ٔ سیاه و گشنیز خشک اجزاء متساوی ، و بعضی هلیله ٔ سیاه نمی کنند، مجموع کوفته و بیخته و بروغن بادام چرب کرده با سه چندان ...
-
جستوجو در متن
-
خال
لغتنامه دهخدا
خال . (ع اِ) نقطه ٔ سیاه بر روی . (مهذب الاسماء) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (شرفنامه ٔ منیری ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ آنندراج گوید: بلند، فتنه زاد، موزون ، دلربای ، دلجوی ، دلفریب ، دل آرای ، مشکین ، عنبرین ، عبنربوی ، عنبربار، مع...