کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشتناو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناو
لغتنامه دهخدا
ناو. (اِ) کشتی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جهاز کوچک . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). جهاز. (منتهی الارب ). سفینه . زورق . (ناظم الاطباء). جاریه . فُلک : امیر کشتی ها خواست ناوی د...
-
ناو
لغتنامه دهخدا
ناو. (اِخ ) ژان آنتوان . شاعر و داستان نویس فرانسوی . وی متولد 1860 م . است و به سال 1918 درگذشت .
-
ناو
لغتنامه دهخدا
ناو. (اِخ ) از دهات دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش است ، در 20 هزارگزی جنوب هشتپر و در طرفین جاده ٔ شوسه ٔآستارا به انزلی . در جلگه ٔ معتدل مرطوب واقع است و 2767 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ ناو، محصولش برنج ، غلات ، لبنیات ، عسل و گیلاس و شغ...
-
ناو
لغتنامه دهخدا
ناو. (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج ، در 15 هزارگزی جنوب رزاب و 3هزارگزی مغرب نوین . در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 431 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش انار، انواع میوه ها و لبنیات است . شغل اهالی زراعت وکرایه ...
-
ناو
لغتنامه دهخدا
ناو. (ع ص ) شتر فربه . ج ، نواء. (منتهی الارب ).
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ َ ] (اِ) خربزه . (الفاظ الادویه ). خربزه برادر هندوانه . (فرهنگ رشیدی ) (برهان ). وبمعنی خربزه مثال و شاهدی ندارند (لغت نویسان ) شاید پالیز خربزه را که به کاف تازی کشت گویند کاف پارسی گمان برده اند و معنی خربزه دانسته . (آنندراج ). || کدو. ...
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان سراوان واقع در 62000 گزی شمال باختری سراوان ، کنار راه شوسه ٔ خاش به سراوان . هوای آن گرم و دارای 943 تن سکنه است . آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، پنبه و خرماست . شغل اهالی زراعت است و راه شوسه...
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ َ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 5هزارگزی جنوب فومن . هوای آن معتدل و مرطوب و دارای 3170 تن سکنه است . آب آنجا از نهر گشت و استخر و محصول آن برنج ، چای ، توتون ، سیگار و ابریشم است . شغل اهالی زراعت و ...
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ َ ] (مص مرخم ، اِمص ) حک کردن و محو ساختن . (برهان ) (جهانگیری )(فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : تا او ز نقش چهره ٔ خود پرده برگرفت ما نقش دیگران ز ورق میکنیم گشت . اوحدی مراغه ای (از آنندراج ).بسی گناه کبیر و صغیر کردم گشت که نز ...
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ َ ] (مص مرخم ، اِمص ) قیاس کنید با کردی گَشت (تفریح ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سیر و گشت . (برهان ). سیر و گردیدن . (غیاث ). مشی و سیر و گردش . (ناظم الاطباء). گشت زمان . صرف دهر. طواف . طوف : به وصال اندر ایمن بدم از گشت زمان تا فراق...
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ ِ ] (اِ) جمیع و همه آمده الوار بسیار گویند. (آنندراج ). در تداول لوطیان ، همه . همگی . کلاً. غاطبة. طراً : گرفتند گردان بکین ساختن جهان از یلان گشت پرداختن .اسدی .
-
کانی ناو
لغتنامه دهخدا
کانی ناو. (اِخ ) دهی است از دهستان پهلویدژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در ده هزارگزی خاور بانه و 3هزارگزی جنوب خاور بلده . ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 192 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، توتون ، گردو، مازوج و قلفاف است و اهال...
-
رزم ناو
لغتنامه دهخدا
رزم ناو. [ رَ ] (اِ مرکب ) ناو رزمنده . کشتی جنگی .بجای کروازر فرانسه اختیار شده و آن کشتی تندروی است که مواظب حرکت کشتیهای دشمن است و ناگهان بر کشتیهای جنگی یا تجارتی دشمن حمله می کند و ممکن است از اقامتگاه دایمی خود بسیار دور رود. (لغات فرهنگستان )...
-
قوری ناو
لغتنامه دهخدا
قوری ناو. (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو، سکنه ٔ آن 132 تن . آب آن از دره بیک دره سی . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
قره ناو
لغتنامه دهخدا
قره ناو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 5 هزارگزی خاور سقز و 5 هزارگزی خاور قطان جق . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات ، توتون ، لبنیا...