کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسترش دوراُفت بهخط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هفت خط جام
لغتنامه دهخدا
هفت خط جام . [ هََ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قدما جام را با هفت خط مجسم کرده اند که به ترتیب از بالا به پایین عبارت است از: خط جور، خط بغداد، خط بصره ، خط ازرق ، خط ورشکر، خط کاسه گر و خط فرودینه . (از رساله ٔ «شماره ٔ هفت و هفت پیکر نظامی ...
-
هشتک
لغتنامه دهخدا
هشتک . [هَُ ت َ ] (اِ) سوت . صفیر. (یادداشت به خط مؤلف ).- هشتک زدن ؛ سوت زدن . (یادداشت به خط مؤلف ).|| سوت سوتک . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
کوره خط
لغتنامه دهخدا
کوره خط. [ رَ / رِ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) خطی بد و ناخوانا یا خطی که بسختی قابل خواندن است به علت ناپختگی خط و کم سوادی نویسنده . خط کسانی که کوره سوادی دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
خط تقویمی
لغتنامه دهخدا
خط تقویمی . [ خ َطْ طِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط تقویم . رجوع به خط در این لغت نامه شود.
-
کوچان
لغتنامه دهخدا
کوچان . (نف ، ق ) کوچنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در حال کوچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
فرزی
لغتنامه دهخدا
فرزی . [ ف ِ ] (حامص ) سرعت . (یادداشت به خط مؤلف ). || چابکی . چالاکی . چستی . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
مزان
لغتنامه دهخدا
مزان . [ م َ ] (نف ، ق ) در حال مزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مزنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
هیروگلیف
لغتنامه دهخدا
هیروگلیف . [ ی ِ رُگ ْ ] (اِ) خط وحوش . یکی از خطهای قدیم . یک نوع خط بوده که به جای نوشتن نام اشیاء شکل آنها را میکشیدند. این خط در بین کاهنان مصری برای نوشتن مطالب مذهبی متداول بوده است . رجوع به خط شود.
-
خط نسخ
لغتنامه دهخدا
خط نسخ . [ خ َطْ طِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام خطی است معروف . (آنندراج ). نوعی کتابت است که آنرا ابن مقله اختراع کرد. (ناظم الاطباء).رجوع به کلمه ٔ «خط» در این لغت نامه شود. || خط رد. خط بطلان . خط باطل . (آنندراج ) : خط نسخ بر نام کسری کشید...
-
مجتبوی
لغتنامه دهخدا
مجتبوی . [ م ُ ت َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به مجتبی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || منسوب به حسن مجتبی (ع ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
خط الماس
لغتنامه دهخدا
خط الماس . [ خ َطْ طِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط میگون از مصطلحات است برای موی خط مردم سفیدرنگ که مایل به اندک سرخی یا سپیدی باشد. (آنندراج ). خط راه میگون از مصطلحات . (غیاث اللغات ).
-
خط خسروی
لغتنامه دهخدا
خط خسروی . [ خ َطْ طِ خ ُ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط پادشاهی . رجوع به خط در این لغت نامه شود : یکی نامه بنوشت بر پهلوی بر آئین شاهان خط خسروی .فردوسی .
-
خط خون
لغتنامه دهخدا
خط خون . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجت قتل . (آنندراج ). || رقم خون . (آنندراج ).رجوع به «خط بخون کسی نوشتن » در این لغت نامه شود.
-
خط سامیا
لغتنامه دهخدا
خط سامیا. [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قلم مجموع . خط مجموع . قلم سامیا. رجوع به خطالمجموع در این لغت نامه شود.
-
کیالک
لغتنامه دهخدا
کیالک . [ل َ ] (اِ) کیلک . کیلو. زالزالک . (فرهنگ فارسی معین ). زالزالک . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || قسمی از ولیک را در شیراز کیالک نامند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ولیک شود. || توت فرنگی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).