کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گستردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گستران
لغتنامه دهخدا
گستران . [ گ ُ ت َ ] (نف ، ق ) در حال گستردن . گستراننده . رجوع به گستردن شود.
-
برگستردن
لغتنامه دهخدا
برگستردن . [ ب َ گ ُ ت َ دَ ](مص مرکب ) پهن کردن . گستردن . رجوع به گستردن شود.
-
ناگستردنی
لغتنامه دهخدا
ناگستردنی . [ گ ُ ت َ دَ ] (ص لیاقت )که قابل فرش کردن و گستردن نباشد. مقابل گستردنی .
-
تار تنیدن
لغتنامه دهخدا
تار تنیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تار گستردن . کشیدن تار. پهن کردن و گستردن تار : آن توئی آن زخم بر خود میزنی بر خود آن دم تار لعنت می تنی .مولوی (مثنوی چ علاءالدوله ص 35).
-
تفریش
لغتنامه دهخدا
تفریش . [ ت َ ] (ع مص ) بال گستردن مرغ و جنبانیدن جهت فرود آمدن بر چیزی . || فرش گستردن جهت دیگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سنگ گستردن در صحن خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آجر و سنگهای صاف گست...
-
گسترانده
لغتنامه دهخدا
گسترانده . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) پهن شده . منتشرشده . رجوع به گستراندن و گسترانیدن و گستردن شود.
-
گستراننده
لغتنامه دهخدا
گستراننده . [ گ ُ ت َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) پهن کننده . منتشرکننده . رجوع به گستردن و گسترانیدن و گستراندن شود.
-
آژندن
لغتنامه دهخدا
آژندن . [ ژَ دَ ] (مص ) ملاط یعنی آژند میان دو خشت و مانند آن گستردن ، پیوستن آن دو را. || آجیدن . و رجوع به آزندن شود.
-
آژندیدن
لغتنامه دهخدا
آژندیدن . [ ژَ دی دَ ] (مص ) آژندن . ملات و گل میان دو خشت یا آجر و سنگ گستردن دوسانیدن آن دو را.
-
تبسیط
لغتنامه دهخدا
تبسیط. [ ت َ ] (ع مص ) گستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشر. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
توهید
لغتنامه دهخدا
توهید. [ ت َ ] (ع مص ) گستردن فرش را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
دحی
لغتنامه دهخدا
دحی . [ دَح ْی ْ ] (ع مص ) گستردن چیزی را. (از منتهی الارب ). گسترانیدن . || راندن شتران را. (منتهی الارب ).
-
سدع
لغتنامه دهخدا
سدع . [ س َ ](ع مص ) با هم درخوردن دو چیز. || گلو بریدن . || گستردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ارفاف
لغتنامه دهخدا
ارفاف . [ اِ ] (ع مص ) گستردن ماکیان بال را بر بیضه ها: ارفت الدجاجة علی بیضها.
-
اژندیدن
لغتنامه دهخدا
اژندیدن . [ اَ ژَ دی دَ ] (مص ) گل و ملاط میان دو خشت و جز آن گستردن ، پیوستن آن دو را. آژندیدن .