کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گس
لغتنامه دهخدا
گس . [ گ َ ] (ص ) زمخت . عَفِص . مزه ای چون مزه ٔ مازو وسنجد نارسیده و بهی نارسیده . بعض شراب های انگوری که پوست دهان و گلو را فراهم کشد: پوست انار گس است .
-
گس
لغتنامه دهخدا
گس . [ گ ُ ] (اِخ ) جزیره ای در آسیای صغیر. رجوع به فهرست ایران باستان شود.
-
واژههای مشابه
-
گس خلق
لغتنامه دهخدا
گس خلق . [ گ َ خ ُ ] (ص مرکب ) تندخوی . خشن . بدخلق : ندهد رنج آن کَل کافرهیچ گس خلق را تن آسانی جز مظفر مجیر [ کذا ] بابکرآن چو بوبکر در مسلمانی .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
دبس
لغتنامه دهخدا
دبس . [ دِ ] (ص ) دبش . گس . رجوع به گس شود.
-
گسی
لغتنامه دهخدا
گسی . [ گ َ ] (حامص ) گس بودن . عفوصت . زمختی .
-
گز
لغتنامه دهخدا
گز. [ گ َ ] (ص ) گس : چند پختی تلخ و شور و تیز و گزهم یکی بار امتحان شیرین بپز.مولوی .
-
کرف
لغتنامه دهخدا
کرف . [ ک ِ ] (ص ) در سلطان آباد عراق بمعنی گس به کار رود. (یادداشت مؤلف ).
-
دپش
لغتنامه دهخدا
دپش . [ دِ ] (ص ) دبش . در تداول عامه غلیظ و پررنگ و گس و آن صفتی است چای را. رجوع به دبش شود. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
دبش
لغتنامه دهخدا
دبش . [ دِ ] (ص ) گس . صاحب مزه ٔ مرکب از ترشی و گسی . گس به ترشی مایل . لب ترش . زبان گز. لب گز. قابض . ترش وشیرین . لب ترش با کمی تلخی . طعمی مرکب از تلخی و ترشی . مزه ٔ گس که دهانرابهم کشد. قبض . طعم میان شیرینی و ترشی . با کمی ترشی و کمی گسی چنان...
-
عفصة
لغتنامه دهخدا
عفصة.[ ع َ ف ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث عَفِص . گس و قابض : ادویه ٔعفصه . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عَفِص شود.
-
گوسپورت
لغتنامه دهخدا
گوسپورت . [ گُس ْ پُرْ ] (اِخ ) گاسپرت . شهر و بندری از انگلستان که در کنار خلیج پورتسمث واقع است . جمعیت آن 58200 تن است . در این شهربناهای مربوط به کشتی رانی و هواپیمایی وجود دارد.
-
گوسلار
لغتنامه دهخدا
گوسلار. [ گُس ْ ] (اِخ ) شهری از آلمان غربی واقع در دامنه ٔ کوههای هارتز . این شهر 47600 تن جمعیت دارد. صنایع آهن سازی و مکانیک آن قابل ذکر است و ابنیه ٔ باستانی نیز دارد.
-
اژی ژس
لغتنامه دهخدا
اژی ژس . [ اُ ژِ ] (اِخ ) یا اژی گس . پادشاه قدیم تِب که در زمان وی طوفانی بود و بِئُوسی و قسمتی از آتیک را در دریا فروبرد.