کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گریم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گریم کردن
لغتنامه دهخدا
گریم کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (مرکب از گریم فرانسه و مصدرِ کردن فارسی ) چین انداختن به چیزی . بزک کردن . آرایش دادن . آراستن کسی را. به شکلی درآوردن .
-
جستوجو در متن
-
زاریدن
لغتنامه دهخدا
زاریدن . [ دَ ] (مص ) ناله کردن . (آنندراج ). گریه و زاری کردن . موئیدن . گریه ٔ زار کردن : چه موئی چه نالی چه گریی چه زاری که از ناله کردن چوما بی نوالی . فرخی .بریده شد نسبم از سیادت و ملکت بدین دو درد همی گریم و همی زارم . سوزنی .سعدی اگر خاک شود ...
-
بازبستن
لغتنامه دهخدا
بازبستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دوباره بستن . (ناظم الاطباء). || کنایه از سفر کردن . (غیاث اللغات ). || متصل کردن . ملحق کردن . الصاق کردن . وصل کردن . سپردن . مرتبط کردن . چیزی را به چیزی پیوستن . واگذاردن . منوط کردن . موکول کردن : چرخ رنگست و همچ...
-
شیون
لغتنامه دهخدا
شیون .[ شی وَ ] (اِ) نوحه و ناله و ماتم . (غیاث ) (از آنندراج ). زاری و ناله و افغان و فریاد که در مصیبت و محنت برآرند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). عزا. ماتم . ندبه . ضجه . نوحه . آه و ناله . گریه ٔ جمعی به آواز بلند بر مصیبتی . ...
-
ناساز
لغتنامه دهخدا
ناساز. (ص مرکب ) از: نا (نفی ، سلب ) + ساز (ساختن ). کردی : ناساز، ناز . (خشن . زمخت ). بی تناسب . نامتناسب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناموزون . ناهموار. بی اندام . نتراشیده و نخراشیده : هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالا...
-
چاره ساختن
لغتنامه دهخدا
چاره ساختن . [ رَ / رِ ت َ] (مص مرکب ) تدبیر نمودن . در اصلاح کار یا امری حیلت اندیشیدن . کاری را از روی عقل و تدبیر به انجام رسانیدن . تامل و تفکر در اجرای امری نمودن : بدانش کنون چاره ٔ خویش سازمبادا که آید بدشمن نیاز. فردوسی .که تا از گریزش چه گوی...
-
انجامیدن
لغتنامه دهخدا
انجامیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بنهایت رسیدن و آخرشدن کار. (آنندراج ). آخرشدن و بنهایت رسیدن . (فرهنگ رشیدی ). آخرشدن . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ). منتهی گشتن و به آخر رسیدن و بپایان آمدن کار و تمام شدن . (ناظم الاطباء) : چو انجامیده شد گفتار رامی...
-
دنبال
لغتنامه دهخدا
دنبال . [ دُم ْ ] (اِ مرکب ) (از: دنب ، به معنی ذنب + َال ، ادات نسبت ) ذنب . (دهار). دم و ذنب . (ناظم الاطباء). دم اعم از آنکه ازآن ِ پرنده باشد یا از حیوانات . (از غیاث ): دم ؛ دنبال اسب . دنبال شتر. (یادداشت مؤلف ). دنباله . (برهان ) (از انجمن آر...
-
نام و ننگ
لغتنامه دهخدا
نام و ننگ . [ م ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آبرو. حیثیت . اعتبار : سپه را بدوی است فرمان جنگ بدو بازگردد همه نام و ننگ . فردوسی .که چون او نبوده ست شاهی به جنگ نه در بخشش و کوشش ونام و ننگ . فردوسی .دل من به جوش آید از نام و ننگ به هنگام بزم اندر...
-
خاریدن
لغتنامه دهخدا
خاریدن . [ دَ ] (مص ) ترجمه ٔ جک باشد و ترکی قیچماق گویند. (آنندراج ). خراشیدن و خارش داشتن و خارش نمودن . (ناظم الاطباء). احساسی که بر اثر ناخن یا چیز دیگر کشیدن برجائی بی تابی می آورد. (فرهنگ نظام ). حَک ّ. (منتهی الارب ). جَرش . (اقرب الموارد) (تا...
-
پروا
لغتنامه دهخدا
پروا. [ پ َرْ ] (اِ) محابا. باک . رهب . روع . مخافت . فَزَع . مهابت . بیم . ترس . هراس . رعب . خوف . جبن . وَجل : جوان و شوخ و فراموشکار و ناپرواست زمان زمان ز من خسته اش که یاد دهد. امیرخسرو.سرّ این نکته مگر شمع برآرد بزبان ورنه پروانه ندارد بسخن پر...
-
نم
لغتنامه دهخدا
نم . [ ن َ ] (اِ) تری . رطوبت . (انجمن آرا) (آنندراج ). رطوبت اندک . (برهان قاطع). رطوبت و تری اندک . (ناظم الاطباء). نمج . ندی . بلل . نداوت . ندوت . (یادداشت مؤلف ) : به دریا به آب اندرون نم نماندکه چوبینه راشاه بایست خواند. فردوسی .چو از دامن ابر...
-
نثار
لغتنامه دهخدا
نثار. [ ن ِ ] (ع اِ) پراکندنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه نثار شود در عروسی برای حاضران از کعک وخبیص . (از اقرب الموارد). پولی که در عروسی و یا درروز عید میان مردمان می افشانند، و بشار نیز گویند. (ناظم الاطباء). آنچه بریزند از هر چیز. (غیاث...
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ُ ] (اِ) بنیاد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). پایه . اساس . پای . اصل . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چو بشنید ازو مرد داناسخن مر آن نامه را پاسخ افکند بن . فردوسی .ز دستور پرسیم یکسر سخن چو کاری نو افکند خواهیم ب...